مفهوم‌شناسی امام و امامت از منظر قرآن و حقوق اسلامی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

چکیده

  پژوهش حاضر با عنوان مفهوم‌شناسی امام و امامت از منظر قرآن با هدف تبیین مفهوم امام و امامت از نظر لغوی و اصطلاحی و ارائه نظرات و دیدگاه‌های معصومین و علمای امامیه و عامّه درباره‌ی واژه امام و امامت و ارتباط امامت و نبوّت در قرآن نگاشته شده است، در این پژوهش از کتاب‌های تفسیری، روایی و کلامی استفاده شده، و روش به کار رفته در آن توصیفی- تحلیلی است، این پژوهش در قالب چهار فصل تنظیم گشته است، از مهم‌ترین یافته‌های پژوهش حاضر این است که امام پیشوا و رهبر معصوم الهی است که حجّت و خلیفه‌ی خدا در زمین بوده و امامت، ریاست عمومی در امر دین و دنیاست و مقامی دینی ست در ادامه‌ی مناصب پیامبری که مشتمل بر تربیت مردم در حفظ مصالح دینی و دنیوی آن‌ها می‌باشد. نظر علمای عامّه این است که امام، جانشین پیامبر در اقامه دین و حفظ شریعت بوده و رهبری عمومی در مسائل دینی و دنیوی را بر عهده دارد و شامل نبی، خلیفه، حاکم، امام جماعت و هر کسی که به او اقتدا شود ولو باطل می‌شود، امامت از فروع دین بوده و دارای مراتب مختلفی است و علما، خلفا، حکّام، قضات و امام جماعت هر کدام در مرتبه‌ای از مراتب امامت قرار دارند و نصب امام بر عهده مردم گذاشته شده است اما دیدگاه معصومین و علمای امامیه این است که امام پیشوای معصوم و منصوب از طرف خداوند است و دارای روحیه‌ی صبر، یقین، رحمت، کشف و شهودات است و علاوه بر این‌که مقتدای مردم در گفتار و عمل‌کرد خود است به تدبیر امور جامعه و اجرای مقررات نیز می‌پردازد و با تشکیل حکومت الهی و به دست آوردن قدرت‌های لازم سعی می‌کند احکام خدا را عملاً اجرا نماید و اگر نتواند رسماً تشکیل حکومت دهد تا آن‌جا که در توان دارد در اجرای احکام می‌کوشد، مقام امامت تحقّق بخشیدن به برنامه‌های الهی اعمّ از حکومت و اجرای احکام الهی و تربیت و پرورش نفوس انسانی در ظاهر و باطن است و بالاتر از نبوّت بوده و هر دو به نصب الهی می باشند.
 
 

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Conceptology of Imam and Imamate from the perspective of Quran and Islamic law

چکیده [English]

The present study, entitled The Conceptology of Imam and Imamate from the Perspective of the Qur'an, has been written with the aim of explaining the concept of Imam and Imamate from a lexical and idiomatic point of view. In this research, interpretive, narrative and theological books have been used, and the method used in it is descriptive-analytical. This research has been organized in the form of four chapters. One of the most important findings of the present study is that Imam Pishva is the infallible divine leader. That is the authority and caliph of God on earth and Imamate is the general leadership in the matter of religion and the world and is a religious authority in the continuation of the positions of the prophet which includes training people to protect their religious and worldly interests. The opinion of popular scholars is that the Imam is the successor of the Prophet in establishing the religion and preserving the Shari'a, and is in charge of general leadership in religious and worldly matters, including the prophet, caliph, ruler, imam, and anyone who follows him, even if it is invalidated. Imamate is one of the branches of religion and has different levels and scholars, caliphs, rulers, judges and the Imam of the congregation are each in a level of Imamate and the installation of the Imam is left to the people, but the view of the infallibles and Imami scholars is that the Imam The leader is infallible and appointed by God and has the spirit of patience, certainty, mercy, discovery and intuition. In addition to being the Muqtada of the people in his speech and actions, he also manages the affairs of society and enforces the rules by forming a divine government Bringing the necessary powers, he tries to carry out God's commands in practice, and if he cannot formally form a government, he tries to implement the rules as much as he can, the position of Imamate is to fulfill divine plans, including government, divine rules, and educating the human population. It is external and internal and is higher than prophecy and both are by divine installation.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Keywords of this research are: concept
  • Imam
  • Infallibles
  • Imamate
  • public

مفهوم‌شناسی امام و امامت از منظر قرآن و حقوق اسلامی


 

چکیده

    پژوهش حاضر با عنوان مفهوم‌شناسی امام و امامت از منظر قرآن با هدف تبیین مفهوم امام و امامت از نظر لغوی و اصطلاحی و ارائه نظرات و دیدگاه‌های معصومین و علمای امامیه و عامّه درباره‌ی واژه امام و امامت و ارتباط امامت و نبوّت در قرآن نگاشته شده است، در این پژوهش از کتاب‌های تفسیری، روایی و کلامی استفاده شده، و روش به کار رفته در آن توصیفی- تحلیلی است، این پژوهش در قالب چهار فصل تنظیم گشته است، از مهم‌ترین یافته‌های پژوهش حاضر این است که امام پیشوا و رهبر معصوم الهی است که حجّت و خلیفه‌ی خدا در زمین بوده و امامت، ریاست عمومی در امر دین و دنیاست و مقامی دینی ست در ادامه‌ی مناصب پیامبری که مشتمل بر تربیت مردم در حفظ مصالح دینی و دنیوی آن‌ها می‌باشد. نظر علمای عامّه این است که امام، جانشین پیامبر در اقامه دین و حفظ شریعت بوده و رهبری عمومی در مسائل دینی و دنیوی را بر عهده دارد و شامل نبی، خلیفه، حاکم، امام جماعت و هر کسی که به او اقتدا شود ولو باطل می‌شود، امامت از فروع دین بوده و دارای مراتب مختلفی است و علما، خلفا، حکّام، قضات و امام جماعت هر کدام در مرتبه‌ای از مراتب امامت قرار دارند و نصب امام بر عهده مردم گذاشته شده است اما دیدگاه معصومین و علمای امامیه این است که امام پیشوای معصوم و منصوب از طرف خداوند است و دارای روحیه‌ی صبر، یقین، رحمت، کشف و شهودات است و علاوه بر این‌که مقتدای مردم در گفتار و عمل‌کرد خود است به تدبیر امور جامعه و اجرای مقررات نیز می‌پردازد و با تشکیل حکومت الهی و به دست آوردن قدرت‌های لازم سعی می‌کند احکام خدا را عملاً اجرا نماید و اگر نتواند رسماً تشکیل حکومت دهد تا آن‌جا که در توان دارد در اجرای احکام می‌کوشد، مقام امامت تحقّق بخشیدن به برنامه‌های الهی اعمّ از حکومت و اجرای احکام الهی و تربیت و پرورش نفوس انسانی در ظاهر و باطن است و بالاتر از نبوّت بوده و هر دو به نصب الهی می باشند.

واژه‌های کلیدی این پژوهش عبارتند از: مفهوم، امام، امامت، معصومین، امامیه، عامه

 

 

مقدّمه

    تمامی ادیان الهی، پیام‌آور و آموزنده‌ی توحید، نبوّت و معاد بوده اند امّا ویژگی منحصر به فرد مکتب اسلام، خاتمیت نبوّت و استمرار حرکت انبیاء توسّط امامان معصوم (علیهم‌السّلام) بعد از پیامبر اعظم (صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) است با مطالعه و پژوهش در آیات و روایات به‌دست می‌آید که رکن اساسی مکتب اسلام پس از توحید و نبوّت، امامت است و معرفت و شناخت نسبت به موضوع امام و امامت از ضروریات و مهم‌ترین مبانی اعتقادی اسلام به‌شمار می‌رود؛ چنان‌چه امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرمایند: «.... ألّلهم عرّفنی حجّتک فإنّک إن لم تعرّفنی حجّتک ضللتُ عن دینی»[1] که نشان می‌دهد معرفت و شناخت امام به شناخت نام و نسب ایشان نیست؛ چراکه نشناختن ایشان مستلزم فرورفتن در گمراهی است. پس کم‌ترین حدّ معرفت این است که شخص بداند امام منصوب از طرف خداوند و معصوم از هر خطا و اشتباهی است و اطاعت از او در تمام امور، واجب و به منزله‌ی اطاعت از خدا و پیامبر است و بدون شناخت و تمسّک به امام در عقاید دینی، انحراف به‌وجود می‌آید زیرا از یک طرف انسان دست‌خوش لغزش و خطاست و از طرف دیگر، نبوّت خاتمه یافته است؛ بنابراین تنها رشته‌ی اتّصال خالق و مخلوق و مایه‌ی هدایت، امام خواهد بود.

    از سوی دیگر، مسلمانان  بر اثر نادیده گرفتن نصّ الهی پس از درگذشت پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) دچار تفرقه و اختلاف شدند و و این مسئله باعث جنگ و نفاق و عقب‌ماندگی جامعه اسلامی تاکنون گردید و دشمنان اسلام که خواهان تیرگی روابط مسلمانان هستند پیوسته به این اختلاف دامن می‌زنند؛ امّا اگر به این مسئله ریشه‌ای و مستدل و طبق کلام الهی که مورد قبول همه‌ی مسلمانان است بحث شود این اختلاف از ریشه حل شده و باعث تقویت نقاط مشترک مسلمانان و ایجاد اتّحاد واقعی بین آنان خواهد شد؛ چراکه آن‌چه مایه‌ی اختلاف است بحث های تعصّب‌آمیز و غیر منطقی است که پایه و اساسی ندارد.

مسئله‌ی امام و امامت و ویژگی‌ها و اوصاف امام را می‌توان از ابعاد و جوانب مختلف فقهی، کلامی، تفسیری، روایی و ... مورد بررسی قرار داد، درحالی‌که بیان همه‌ی حقایق مربوط به آن مستلزم تحقیق و پژوهش‌های عمیق و گسترده و آگاهی  از تحلیل‌ها و روش‌های استنباط و اطّلاع کامل از تاریخ صحیح اسلام است. در این پژوهش با عنایت خداوند متعال به مفهوم‌شناسی امام و امامت از منظر قرآن و تبیین معنا و مفهوم واژه‌ی امام و امامت و الفاظ مترادف با آن و دیدگاه معصومین (علیهم‌السّلام) و علمای امامیه و عامّه درباره‌ی واژه امام و امامت و ارتباط امامت و نبوّت در قرآن در قالب چهار فصل پرداخته خواهد شد.

کلمه‌ی امام یکی از کلمات مورد استعمال و شایع در بین مسلمانان و در زبان مؤمنین است؛ امّا معنا و مفهوم آن از مظلوم‌ترین و مجهول‌ترین مفاهیم است و اغلب از این مفهوم، آگاهی اجمالی وجود دارد و به‌طور تفصیلی و دقیق معنا و مفهوم آن برای همگان روشن نیست، برای شناسایی دقیق و صحیح این مفهوم اگر صرفاً به دیدگاه‌های بشری اکتفا شود راه صواب طی نخواهد شد؛ چراکه هر گروه و فرقه‌ای از این واژه، مفهوم خاصّی را در نظر دارند هم‌چنین امام و امامت، محوری‌ترین رکن در تفکّر شیعه‌ی امامیه است و از مهم‌ترین بحث‌های زیربنایی و تمایز دهنده‌ی مذهب امامیه از عامّه به‌شمار می‌رود و نقش برجسته‌ای در اثبات حقّانیت مذهب امامیه دارد. بنابراین بهترین راه شناخت مفهوم امام و امامت، تمسّک جستن و استمداد از کلام الهی یعنی قرآن کریم است؛ در قرآن آیات متعدّدی در رابطه با امام و ویژگی‌های آن وجود دارد که در این پژوهش با توجّه به این آیات، به دنبال تبیین مفهوم امام و امامت و ارتباط امامت و نبوّت، طبق دیدگاه معصومین (علیهم‌السّلام‌) و اندیشمندان امامیه و عامّه هستیم که برای بررسی دقیق و شناخت بهتر واژه امام و امامت لازم است این واژگان و الفاظ مترادف با آن را که عبارتند از: خلیفه، ولی، وصی، وارث، حجّت، امیر و وزیر از نظر لغوی و اصطلاح قرآنی و موارد استعمال آن‌ها در قرآن مورد بحث و بررسی قرار دهیم؛ چنان‌چه آمده امام کسی است که به او اقتدا شود و رهبر معصوم الهی و حجّت خدا در زمین است و امامت، مقام امام و ریاست عمومی در امر دین و دنیاست و بین واژه امام و الفاظ مترادف با آن ارتباط وجود دارد و بنابر دیدگاه علمای امامیه، امام برگزیده‌ی خدا و معصوم از هر ضلالت و گمراهی است و منصوب از طرف خداوند است و امامت آخرین مرحله‌ی سیر تکاملی انسان بوده و مقامش بالاتر از نبوّت می‌باشد و بنابر نظر علمای عامّه، امام جانشین پیامبر و دارای رهبری عمومی در مسائل دینی و دنیوی بوده و با انتخاب مردم تعیین می‌شود و امامت از فروع دین است و نبوّت از اصول دین.

1ـ1ـ1ـ اهمیّت موضوع

    امامت یکی از مهم‌ترین و حیاتی­ترین مسائل اعتقادی است و جزء اصول دین و در حقیقت پرتوی از نبوّت به شمار می‌رود، شناخت صحیح امام و امامت و تشخیص آن از مفاهیم مشابه و شناسایی شخص امام در هر دوره‌‌ی زمانی، بایسته‌ای است که ضرورت آن بر اساس روایاتی نظیر «مَن مَاتَ وَ لَم یَعرِف اِمامَ زَمانِه مَاتَ مَیتَةً جاهِلیَّةً»[2]؛ بر کسی پوشیده نیست.

    ناگفته پیداست خاتمیّت نبوّت رسول خاتم، مقتضی است تا دین کامل در گذر زمان و در بستر حوادث از گزندهای منحرفان و مغرضان در امان بماند و این مهم، به‌ عنوان اصلی‌‌ترین رسالت امام در عصر خاتمیّت نمود پیدا می‌کند؛ بنابراین شناسایی مفهوم صحیح امامت و شخص امام از بایسته‌هایی است که باید بیش از پیش مورد توجّه قرار گیرد.

    از آن­جا که براساس متون دینی، امامت، هویّت اصلی و اساسی مسلمین است به همین دلیل در رأس توصیه‌های پیامبر عظیم‌الشّأن اسلام بوده است و امامت، اصلی است که در راستای اصول مهمّ دین یعنی توحید و نبوّت طرح شده و مکمّل و متمّم آن اصول است.

    امام حسین (علیه‌السّلام) نیز در پاسخ کسی که پرسید: راه معرفت خدا چیست؟ فرمودند: «راه شناخت خدا و اطاعت از او این است که مردم هر زمان، امام زمان خود را که اطاعتش بر آن‌ها واجب است بشناسند.»

    این همه تأکید بر اعتقاد به امام و لزوم شناختن او برای این است که پس از پیامبر خدا (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌)، امام راه مستقیم الهی است، هر کس بخواهد به خدا ایمان داشته باشد و از او اطاعت کند باید از امام زمانش فرمان برد و لازمه­ی اطاعت، شناختن امام و پذیرفتن امامت اوست. بنابراین اهمیّت مسئله­ی امامت از نظر اسلام، روشن­گر اهمیّت و ضرورت تحقیق می‌باشد و نوشتار حاضر به حقیقت انعکاس این ضرورت در حوزه­ی پژوهش پرداخته است.

ابن فارس، درباره‌ی امام می‌گوید: «الامامُ کلُّ مَن اقْتَدی بِه وَ قَدَّمَ فِی الاُمورِ[3]»؛ کسی‌که به او اقتدا شود و در کارها پیش افتد، امام است.

    هم‌چنین ابن‌منظور در «لسان‌العرب» آورده است که امام (جلو و مقدّم) با فتح همزه و نیز امام (پیشوا) با کسر همزه از ریشه «أمَّ یَؤُمُّ» به معنای قصد کردن و پی گرفتن است و گفته است‌: «امّ القوم و امّ بهم: تقدّمهم و هی الامامة و الامام کل من ائتمّ به قومٌ کانوا علی الصراط المستقیم او کانوا ضالّین[4]»؛ گروهی را امامت کرد و بر آنان مقدّم شد و امامت هم همین است و امام کسی است که گروهی به او اقتدا کنند اعمّ از این‌ که به راه هدایت باشند یا بر ضلالت و گمراهی.

    درحالی‌که جبران مسعود آورده است: «أَمَّ یَؤُمُّ: امامةً و أَمّا و إماماً. القومَ أو بهم؛ امامت مردم را به عهده گرفت، پیش‌ نماز جماعت شد. امام، جمعش أئمّة اَیمّة (برای مذکّر و مؤنث) و به معانی متعدّدی می‌آید. مثل؛ پیشوا، پیش‌ نماز، خلیفه، فرمانده سپاه، قرآن از نظر مسلمانان، راهنمای مسافران،  آن مقدار درس که دانش‌آموز در یک روز می‌خواند، راه گشاده و آشکار، جادّه، ریسمانی که بنّایان برای راست بودن دیوار و بنا از آن استفاده می‌کنند. امامت نیز در لغت به معنای پیشوایی، رهبری اجتماعی یا مذهبی، ریاست مسلمانان، مقام امام، می‌باشد.»[5]

    زبیدی گفته است: «و أَمَّهُمُ و أَمّ بهم: تقدَّمَهُم، و هی الامامة و الامامُ بالکسر، کلّ ما ائتمّ به قومٌ ...»[6]؛ ایشان را امامت کرد و بر آنان مقدّم شد و این امامت است و امام با کسر به معنی گروهی که به او اقتدا کنند از رئیس یا غیر آن بر راه مستقیم باشند یا گمراه باشند و امام به معنی ریسمانی که بنّایان برای راست بودن بناء از آن استفاده می‌کنند و راه روشن و سرپرست کاری که صلاحیّت آن را دارد و قرآن که به آن اقتدا می‌شود و نبی، امام و پیشوای امامان است و خلیفه، امام مردم است و این لقب بر ملوک یمن باقی است تا الآن و امام به معنی رئیس هم هست؛ مثل رئیس مسلمانان و به معنی فرمانده سپاه و راهنمای راه و زمین نیز می‌باشد.

     هم‌‌چنین فیومی می‌گوید: «الامامُ: الخلیفةُ و الإمامُ: العالمُ المقتدی بِه و الإمامُ: مَن یؤتمُ به فی الصلاةِ و یُطلقُ علی الذّکر و الانثی و جمعُ الإمام الائمّة»[7]؛ امام به معنی خلیفه و عالمی که به او اقتدا می‌شود و به معنی کسی‌که در نماز به او اقتدا می‌شود، و بر زن و مرد اطلاق می‌شود و جمع آن، ائمة است.

1ـ1ـ2ـ امام و امامت در اصطلاح

    انباری می‌گوید: «الامامُ مَن یؤتم به و لازم أن یَکونَ جامعاً للکَمالاتِ و ضابطاً لِصفاتِ الإلإهیة حتّی یَهتدی به»[8]؛ امام کسی است که به او اقتدا شود و لازم است که دارای کمالات و دربردارنده‌ی صفات الهی باشد تا به‌واسطه‌ی آن دیگران هدایت شوند.

   مصطفوی قایل است: «امام کسی است که همواره مقصود و هدف حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد، گرچه با اختلاف موارد و قصدکنندگان و جهات و اعتبارات، گوناگون می‌شود؛ مانند امام جمعه و جماعت، امام هدایت و ضلالت».[9]

و طریحی معتقد است: «امام کسی است که مردم به او اقتدا کرده و از او پیروی می‌نماید.»[10]

مرحوم طبرسی می‌گوید: «امام کسی است که به او در افعال و اقوالش اقتدا می‌شود و تدبیر امّت و قیام به امور آن‌ها و سرپرستی ولات و اقامه‌ی حدود و محاربه با دشمنان را به‌عهده دارد.»[11]

1ـ1ـ2ـ1ـ1ـ1ـ مفهوم خلیفه و خلافت در اصطلاح

    خطیبی می‌گوید: «خلیفه کسی است که فقط حکومت می‌کند و رهبری اجتماعی و سیاسی را بر عهده دارد.»[12]

   طریحی معتقد است: «خلیفه در عرف، دارای دو معنی است؛ یا جانشین است، از طرف نبی و یا تدبیرکننده‌ی امور است، از طرف غیرنبی.»[13]

    حسینی دشتی قایل است: «خلافت در نظام اسلام، عبارت است از مقام ریاست دینی و دنیوی بر مسلمانان پس از پیامبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌) و خلیفه به معنی جانشینی از پیامبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌) از طرف خود حضرت ختمی مرتبت است.»[14]

    و حدّاد عادل گفته است: «خلافت، نظام حکومتی مسلمانان، پس از وفات پیامبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌) و در جایگاه جانشینی آن حضرت، که در طول سیزده قرن، اشخاص و خاندان‌های متعددی در گستره‌ی جهان اسلام، خود را مصداق آن معرّفی کرده‌اند.»[15]

   درحالی‌که ابن تیمیه قائل است: «خلیفه و خلافت در تحولات سیاسی جامعه اسلامی پس از وفات پیغمبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) و در معنای جانشینی در امر حکومت و در معنای مطلق امارت و حکومت پس از پیامبر و شخص جانشین پیامبر در امر حکومت استفاده می شود.»[16]

    بیش‌ترین کاربرد دو واژه‌ی خلیفه و خلافت، کاربرد اصطلاحی آن‌هاست که در تحوّلات سیاسی جامعه‌ی اسلامی، پس از وفات پیامبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌) به کار گرفته شد و به معنای جانشینی در امر حکومت و در معنای مطلق امارت و حکومت پس از پیامبر و شخص جانشین پیامبر، در امر حکومت استفاده شد.

  و امّا در اصطلاح قرآن، واژه‌‌ی «خلیفه» به شکل مفرد و جمع آن «خلائف» و «خلفاء» در قرآن کریم نُه بار به‌کار رفته است[17] و در مجموع در بیش‌تر آیات به معنای کنار رفتن گروهی و جانشین شدن گروهی دیگر آمده است و در برخی آیات نیز سخن از جانشینی خداوند در تدبیر امور در روی زمین است که این آیات اشاره به ولایت و شأن خاصّ گروهی دارد که به نمونه‌‌ای از این آیات اشاره می‌کنیم.

«أَوَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَلی‏ رَجُلٍ مِنْکُمْ لِیُنْذِرَکُمْ وَ اذْکُرُوا إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَ زادَکُمْ فِی الْخَلْقِ بَصْطَةً فَاذْکُرُوا آلاءَ اللَّهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون‏»[18]؛ آیا تعجّب کردید که بر مردی از خودتان، پندی از جانب پروردگارتان برای شما آمده تا شما را هشدار دهد؟ و به‌خاطر آورید زمانی را که [خداوند] شما را پس از قوم نوح، جانشینان [آنان‏] قرار داد، و در خلقت، بر قوّت شما افزود. پس نعمت‌های خدا را به یاد آورید، باشد که رستگار شوید.

    در این آیه مراد،‌ خلافت و جانشینی عامّه‌‌ی مردم است که از طرف خداوند به آنان برای آبادانی زمین و بهره‌بردن از نعمت‌های آن، اذن عام داده شده است.

1ـ1ـ2ـ1ـ1ـ2ـ ارتباط واژگان «امامت» و «خلافت»

    با دقّت در تعریف‌‌های پیشین درباره‌‌ی امام و خلیفه در‌می‌یابیم که از نظر لغوی، امام به معنای پیشوا و کسی است که در کارها به او اقتدا می‌شود و خلیفه کسی است که جانشین کسی شود، که قبل از او بوده و بر مقام و جایگاه او بنشیند که نسبت بین این دو واژه از جهت منطقی مترادف است، زیرا مسلمانان همواره خلافت و امامت را دو اسم برای یک منصب یعنی اداره‌ی امور دینی و دنیوی مردم پس از رسول‌خدا (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌) می‌دانستند.

     بنابراین، دو واژه‌‌ی «خلیفه» و «امام» از جهت مفهوم، کاربردی هم‌سان دارند و در هر دو تعبیر معنا و مفهوم تغییر نکرده بلکه به‌گونه‌ای یکسان نشان‌دهنده‌‌ی مقام رهبری پس از رسول‌خدا (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌)  است.

    از دیدگاه شیعه‌ی امامیه، امامت، مقامی دینی است در ادامه‌ی مناصب پیامبری و جایز نیست امر خلافت و امامت را در اختیار افراد امّت یا افرادی از مردم که اهلِ حلّ و عقد هستند، واگذار نمود. زیرا عقل سلیم حکم می‌کند، که امام باید ویژگی و شرایطی داشته باشد. بعضی از آن شرایط، از حقایق نهفته‌ی درونی و ملکوتی مانند عصمت و قداست روحی و سرشت پاک می‌باشد که جز خدا که عالم به امور نهانی است، هیچ کس نمی‌تواند به وجود چنین مزایایی پی ببرد و امام باید علمی داشته باشد که با دارا بودن آن علم، در مورد هیچ‌یک از احکام دچار اشتباه نشود. و خلیفه‌ی پیامبر بایستی بسیاری از اوصاف والایی که روح آدمی، بدان وابسته است را دارا باشد.

    امّا از دیدگاه عامّه، خلیفه و امام، جانشین پیامبر است و رهبری اجتماعی و سیاسی امّت را بر عهده دارد و نیازی به دارا بودن شرایط و ویژگی‌های خاصّ درونی، مانند عصمت و سرشت پاک ندارد و منصبی الهی نبوده بلکه انتخاب خلیفه و امام در اختیار افراد امّت می‌باشد.[19]

نتیجه‌گیری

ـ در لغت واژه امام به معنای پیشوا و مقتداست و امامت، رهبری و پیشوایی و مقام امام است.

ـ در اصطلاح، امام پیشوا و رهبر معصوم الهی است که حجّت و خلیفه‌ی خدا در زمین بوده و امامت، پیشوایی و ریاست عمومی در امر دین و دنیا و مقامی دینی است در امتداد مناصب پیامبری که مشتمل بر تربیت مردم در حفظ مصالح دینی و دنیوی آن‌ها می‌باشد.

ـ امام در اصطلاح قرآن به معنای پیشوا آمده و امامان هدایت و ضلالت را شامل می شود وامام هدایت بایستی دارای مقام عصمت باشد و امام از دیدگاه قرآن دو کاربرد دارد: کتابی مُنزل از جانب خدا و انسان تعیین شده از جانب خداوند برای هدایت مردم که معصوم باشد.

ـ الفاظ هم‌نوا با امام و امامت عبارتند از خلیفه، ولی، وصی، وارث، حجّت، امیر و وزیر.

ـ از نظر معصومین و امامیه، امام پیشوای معصوم و منصوب من الله است که دارای روحیه‌ی صبر، یقین، رحمت، کشف و شهودات بوده و علاوه بر مقتدا بودن در گفتار و عمل‌کرد خود، به تدبیر امور جامعه و اجرای مقرّرات نیز می‌پردازد و با تشکیل حکومت الهی و به‌دست آوردن قدرت‌های لازم، سعی می‌کند احکام خدا را عملاً اجرا و پیاده نماید و اگر هم نتواند رسماً تشکیل حکومت دهد تا آن‌جا که در توان دارد در اجرای احکام می‌کوشد و هدایت‌کننده‌ای است که با امر ملکوتی هدایت می‌کند و هدایتش ایصال به مطلوب است.

ـ امام از دیدگاه علمای عامّه، جانشین پیامبر در اجرای دین است که دارای رهبری عمومی در مسائل دینی و دنیوی بوده و به حسب مفهوم نبی، خلیفه، حاکم، امام جماعت و هر کسی که به او اقتدا شود ولو باطل را شامل می شود و همه‌ی انبیاء الهی، امام هستند و نص، یکی از راه‌های انتخاب امام است.

ـ از نظر معصومین و امامیه، مقام امامت آخرین مرحله سیر تکاملی انسان است که به جعل و تعیین الهی است و عصمت لازمه‌ی آن می‌باشد و مقام تحقّق بخشیدن به برنامه‌های الهی اعمّ از حکومت و اجرای احکام الهی و تربیت و پرورش نفوس انسانی در ظاهر و باطن است.

ـ امامت در نظر علمای عامّه جزء فروع دین بوده و تعیین و نصب آن بر عهده‌ی مردم گذاشته شده است و دارای مراتب مختلفی است و علماء، خلفا، حکّام، قضات و امام جماعت هر کدام در مرتبه‌ای از مراتب امامت قرار دارند که بنابر جایگاهی که دارند تبعیّت از آنان بر مردم لازم است.

ـ طبق دیدگاه معصومین و امامیه، مقام امامت و نبوّت هر دو به نصب و تعیین الهی می‌باشند ولی مقام امامت از مقام نبوّت بالاتر است، مقام نبوّت مقام ابلاغ فرمان خداوند و بشارت و انذار مردم و تعلیم و تربیت نفوس از طریق تعلیم و آگاهی بخشیدن و ارائه‌ی طریق بوده درحالی‌که مقام امامت متضمّن هدایت به امر خدا و رهبری و پیشوایی خلق به معنی تحقّق بخشیدن به برنامه‌های دینی اعمّ از حکومت به معنی وسیع کلمه، اجرای حدود و احکام خداوند و تربیت نفوس در ظاهر و باطن و به عبارتی ایصال به مطلوب است.

ـ علمای عامّه معتقدند نبوّت از اصول دین است در حالی که امامت جزء فروع دین می‌باشد و انبیاء الهی مستقیماً از طرف خداوند منصوب می‌شوند امّا امام که جانشین رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌) در اقامه‌ی دین و حفظ شریعت است نیاز به نصب از جانب خداوند ندارد و تعیین او به نصّ و بیعت و انتخاب است هم‌چنین امام همان خلیفه و امیر است.

 

 

 

 

 

ب: پیشنهادات

ـ واژه های مترادف با امام و امامت، هر کدام جداگانه می توانند موضوع یک پایان‌نامه قرار گیرند.

ـ فصل دوّم پژوهش حاضر می‌تواند در حدّ یک پایان نامه به آن پرداخته شود که به دلیل حجم پایان‌نامه در حدّ مقتضی به آن پرداخته شده است.

ـ جا دارد راجع به مفهوم‌شناسی نبی و رسول نیز پژوهشی ارائه شود.

ـ متأسّفانه بعضی از طلّاب غیرحضوری به دلیل عدم امکان دسترسی به کتب و منابع دست اوّل در شهرستان محلّ سکونت خود در روند پایان‌نامه نویسی با مشکل مواجه می‌شوند که مقتضی است مساعدت فرمایید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع

  ٭قرآن کریم

 ٭نهج البلاغه

  1. آلوسی، محمود، روح‌المعانی فی تفسیرالقرآن‌العظیم، ج1، دارالکتب‌العلمیه، بیروت، چاپ اوّل، 1415.
  2. امینی، ابراهیم، بررسی مسائل کلّی امامت، شفق، قم، چاپ چهارم،1386.
  3.  امینی نجفی، عبدالحسین، الغدیر، ج1، دارالکتب‌الاسلامیه، تهران، چاپ دوّم، 1366.
  4.  ـــــــــــــــــــــ ، علی(علیه‌السّلام) در سنّت، موسسه میراث نبوّت، قم، چاپ اوّل، 1389.
  5.  انباری، محمّد بن‌قاسم، الزّاهر فی معانی کلمات‌النّاس، مؤسّسه‌الرسالة، بیروت،1412 .
  6.  ابن تیمیه، احمد بن‌عبدالحلیم، السیاسةالشرعیة فی اصلاح‌الراعی و الرّعیة، دارالکتاب‌العربی، قاهره، چاپ اوّل،1374.
  7.  ابن حنبل، احمد بن‌محمد، المسند، دارإحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوّم، 1415.
  8. ابن خلدون، عبدالرّحمان بن‌محمّد، تاریخ ابن خلدون، ج1، مترجم عبدالمحمّد آیتی، مؤسّسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، چاپ اوّل، 1363.
  9.  ابن منظور، محمّد بن‌مکرم، لسان العرب، ج12و15، مؤسسة‌الاعلمی للمطبوعات ، بیروت، چاپ اوّل، 1426.
  10.  ایجی، عبدالرّحمان بن‌احمد، المواقف فی علم‌الکلام، نشر عالم الکتب، بیروت، 1411.
  11. بحرانی، هاشم، البرهان فی تفسیرالقرآن، ج4،3،2،1، بنیاد بعثت، تهران، 1416.
  12.  بروجردی، ابراهیم، تفسیرجامع، ج1و5، عصر ظهور و جلیل، تهران، چاپ اوّل، 1380.
  13.  بیضاوی، عبدالله بن‌عمر، انوار‌التنزیل، ج1، مؤسّسةالاعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ اوّل، 1410.
  14. تفتازانی، مسعود بن‌عمر، شرح‌المقاصد فی علم‌الکلام، ج2، مؤسّسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ اوّل، 1411.
  15. جدیدی نژاد، محمّدرضا، معجم مصطلحات (الرجال و الدرایه)، موسسه دارالحدیث الثقافیة، قم، چاپ اوّل، 1380.
  16.  جمعی از محققان، دانشنامه کلام اسلامی، ج1، موسسه امام صادق(علیه‌السّلام)، قم، چاپ دوّم، 1390.
  17.  ــــــــــــــــ، فرهنگ نامه اصول فقه، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم، چاپ اوّل، 1389.
  18. جمعی از نویسندگان، امامت پژوهی (بررسی دیدگاه‌های امامیه، معتزله و اشاعره)، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، مشهد، چاپ اوّل، 1381.
  19. ــــــــــــــــ، معجم الفاظ القرآن‌الکریم، ج1، ناصرخسرو، تهران، چاپ اوّل، 1363.
  20. ــــــــــــــــ،  دایرةالمعارف قرآن کریم، ج4، بوستان کتاب، قم، چاپ اوّل، 1385.
  21.  جوهری فارابی، اسماعیل، الصّحاح، ج2، داراحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ پنجم، 1430.
  22. حدّاد عادل، غلامعلی، دانشنامه جهان اسلام، ج12و15، بنیاد دایرة المعارف اسلامی، تهران، چاپ اوّل، 1390.
  23. حسینی تهرانی، محمّدحسین، امام شناسی، ج1و4، علامه طباطبایی، مشهد، چاپ سوّم، 1426.
  24. حسینی دشتی، مصطفی، معارف و معاریف (دایرةالمعارف جامع اسلامی)، ج5،3،2، مؤسسه فرهنگی آرایه، تهران، چاپ اوّل، 1385.
  25. حلّی، حسن بن‌یوسف، کشف‌المراد، مؤسسةالنّشرالاسلامی، قم، چاپ اوّل، 1419.
  26. خرّمشاهی، بهاء‌الدّین، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج1، دوستان، تهران، چاپ دوّم، 1381.
  27. خطیبی، محمّد، فرهنگ شیعه (کلام)، زمزم هدایت، چاپ سوّم، 1388.
  28. خوری، سعید، أقرب‌الموارد فی فصح‌العربیة و الشّوارد، مکتبة آیت‌الله العظمی المرعشی النّجفی، قم، چاپ اوّل، 1403.
  29. دشتی، محمد، ترجمه‌ی نهج‌البلاغه، الهادی، قم، چاپ پنجم، 1384.
  30. رازی، ابی‌الحسن، معجم مقاییس‌اللغة، ج1و6، دارالکتب‌العربیه، بیروت، چاپ دوّم، 1420.
  31. راغب اصفهانی، حسین بن‌محمّد، المفردات فی غریب‌القرآن، ذوی‌القربی، قم، چاپ دوّم، 1423.
  32. ربّانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، بوستان کتاب، قم، چاپ اوّل، 1386.
  33. ــــــــــــــــ، عقاید استدلالی، ج2، نشر هاجر، قم، چاپ دوّم، 1390.
  34. رشاد، علی اکبر، دانشنامه امام علی(علیه‌السّلام)، ج3، مرکز نشرآثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران، چاپ اوّل، 1380.
  35. زبیدی حنفی، محب‌الدّین، تاج‌العروس من جواهرالقاموس، 20،16،2، دارالفکر، بیروت، 1414.
  36. زحیلی شافعی اشعری، وهبة بن‌مصطفی، تفسیر المنیر، ج25، دارالفکر، بیروت، چاپ اوّل، 1418.
  37. زمخشری، محمود بن‌عمر، الکشّاف، ج4،3،2،1، دارالکتب‌العلمیه، بیروت، چاپ چهارم، 1426.
  38.  سبحانی، جعفر، سیمای عقاید شیعه ترجمه کتاب دلیل المرشدین اِلی الحق الیقین، مترجم جواد محدّثی، نشر مشعر، تهران ، چاپ دوّم، 1387.
  39. ــــــــــــــ، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، ج1، توحید، قم، چاپ دوّم، 1378.
  40. سجّادی، جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج1و3، نشر کومش، تهران، چاپ چهارم، 1379.
  41. سیّاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین، ج1و2، نشر اسلام، تهران، چاپ دوّم، 1378.
  42. سیوطی، جلال‌الدّین، الدّرالمنثورفی التّفسیربالمأثور، ج7،6،5،4،1، دار احیاء التراث‌العربی، بیروت، چاپ اوّل، 1421.
  43.  صدر، احمد، دایرة‌المعارف تشیع، ج2، نشر شهید سعید محبّی، تهران، چاپ چهارم، 1380.
  44. صدوق، محمّد بن‌علی، عیون اخبار الرضا (علیه‌السّلام)، پیام علمدار، قم، چاپ هفتم، 1391.
  45. ـــــــــــــــــــ، معانی‌الاخبار، مؤسسةالنشرالاسلامی، قم،چاپ اوّل، 1361.
  46. ـــــــــــــــــــ، التّوحید، فکرآوران، قم، چاپ اوّل، 1388.
  47. طاهری، حبیب اله، تحقیقی پیرامون امامت عامّه و خاصه، زائر، قم، چاپ اوّل، 1381.
  48. طباطبایی، محمّدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج18،17،16،15،14،13،12،10،9،8،1، مؤسسةالاعلمی للمطبوعات، بیروت،چاپ دوّم،1393.
  49. ــــــــــــــــ،  شیعه در اسلام، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دهم، 1374.
  50. طبرسی، فضل بن‌حسن، مجمع‌البیان فی تفسیرالقرآن، ج 5،4،3،2،1، نور وحی، قم، چاپ اوّل، 1388.
  51. طبری، محمّد بن‌جریر، جامع‌البیان، ج25،5،2، دارالفکر، بیروت، چاپ اوّل، 1403.
  52. طریحی، فخرالدّین، مجمع‌البحرین، ج6، مؤسسه بعثت، قم، چاپ اوّل، 1414.
  53. طوسی، محمد بن‌حسن، التبیان فی تفسیرالقرآن، ج4، ذوی‌القربی، قم، چاپ اوّل ،1431.
  54. عروسی حویزی، عبدعلی، نورالثّقلین، ج4،3،1، نشر نوید اسلام، قم، چاپ اوّل، 1390.
  55. فخررازی، محمّد بن‌عمر، مفاتیح الغیب، ج10،9،8،7،6،5،2، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اوّل، 1429.
  56. فراهیدی، خلیل بن‌احمد، کتاب‌العین، ج8،4،3،1، اسوه، قم، چاپ دوّم، 1425 .
  57. فولادوند، محمّدمهدی، ترجمه قرآن، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، تهران، چاپ ششم، 1388.
  58.  فیض کاشانی، محمّدمحسن، تفسیرالصّافی، ج3،2،1، مؤسسةالاعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ اوّل، 1429.
  59.  فیومی، احمد بن‌محمّد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ج1، دارالهجرة، بی‌جا، چاپ سوّم، 1425.
  60. قرشی، قاموس قرآن، ج7،2،1، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ یازدهم، 1386.
  61. قرشی دمشقی، ابن کثیراسماعیل بن‌عمرو، تفسیر القرآن‌العظیم، دارالکتب‌العلمیه، بیروت، چاپ اوّل، 1419.
  62.  قرطبی، محمّد بن‌احمد، الجامع لاحکام‌القرآن، ج16،12،11، دارالکاتب‌العربی للطباعة و النشر، قاهره، چاپ اوّل، 1967.
  63. قطب، سید، فی ظلال‌القرآن، ج5، نشر احسان، چاپ دوّم، 1387.
  64. کریمی، مرزبان، شیعه (عقاید، وظایف، فرقه‌ها)، سدرة‌المنتهی، شهرکرد، چاپ اوّل، 1388.
  65. کفوی، ابی البقاء ایوب بن‌موسی، الکلیّات، ذوی القربی، قم، چاپ اوّل، 1433.
  66. کلینی، محمّد بن‌یعقوب، الکافی، ج1و2، دارالحدیث للطّباعة و النّشر، قم، چاپ اوّل، 1387.
  67. مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج38،37،31،7، داراحیاءالتّراث‌العربی، بیروت، چاپ اوّل، 1403.
  68.  مسعود، جبران، الرّائد، ج1و2، مترجم رضا انزابی نژاد، آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ چهارم، 1383.
  69. مصطفی، ابراهیم، المعجم‌الوسیط، ج1و2، مجمع اللغةالعربیة، قاهره، چاپ اوّل، 1392.
  70. مصطفوی، حسن، التّحقیق فی کلمات‌القرآن‌الکریم، ج1، مرکز نشر آثار علّامه مصطفوی، تهران، چاپ اوّل، 1365.
  71. مطهّری، مرتضی، امامت و رهبری، صدرا، تهران، چاپ چهل و یکم، 1388.
  72. ــــــــــــــــ، ولاءها و ولایت‌ها، صدرا، تهران، چاپ بیست و پنجم، 1388.
  73. مظفّری، حیدر، بازخوانی تحوّلات امامت، آشیانه مهر، قم، چاپ اوّل، 1390.
  74.  مکارم شیرازی، ناصر، تفسیرنمونه، ج18ـ1 و20، 21، 25 و 26، دارالکتب‌الاسلامیه، تهران، چاپ 34، 1388.
  75. میبدی، رشیدالدّین، کشف‌الاسرار و عدّةالابرار، ج9،7،5،4،1، امیر کبیر، تهران، چاپ سوّم، 1361.
  76. نرم افزار جامع‌التّفاسیر، کلام، نورالولایه.

 



[1]. کلینی، محمّد بن‌یعقوب، کافی، ج1، ص337 (بار الها حجّت خود را به من بشناسان که به‌راستی اگر حجّت خود را به من نشناسانی، در دین خود دچار گمراهی می‌شوم.)

[2]. کلینی، محمّد بن‌یعقوب، الکافی، ج1، ص18. (هرکس بمیرد، در حالی‌ که امام زمان خود را نشناخته است به مرگ جاهلیّت مرده است.)

[3]‌. رازی، ابی‌الحسن‌ بن‌فارس، معجم مقاییس‌اللغة، ‌ج1، ص28.

[4]‌. محمّد بن‌مکرم، لسان‌العرب، ج12، ص24.

[5]‌. مسعود، جبران، الرّائد، ج1، ص267و 265.

[6]‌. الزّبیدی‌الحنفی، محب‌الدّین، تاج‌العروس، ج16، ص33.

[7]‌. الفیّومی، احمد بن‌محمّد‌بن‌علی، المصباح‌المنیر، ج1، ص23.

[8]. الانباری، ابوبکر محمّدبن‌القاسم، الزّاهر فی کلمات‌النّاس، ص409.

[9]. مصطفوی، حسن، التّحقیق فی کلمات القرآن‌الکریم، ج1، ص136.

[10]. طریحی، فخرالدّین، معجم مجمع‌البحرین، ص58.

[11]. طبرسی، فضل‌ بن‌حسن، مجمع‌البیان فی تفسیر‌القرآن، ج1، ص267.

[12]. خطیبی، محمّد، فرهنگ شیعه، ص92.

[13]. طریحی، فخرالدّین، معجم مجمع‌البحرین، ص392.

[14]. حسینی دشتی، مصطفی، معارف و معاریف، ج3، ص120 و 148.

[15]. حدّادعادل، غلامعلی، دانش‌نامه جهان اسلام، ج15، ص791.

[16]. ابن تیمیه، احمد بن‌عبدالحلیم، السّیاسة‌الشّرعیة فی اصلاح الرّاعی و الرّعیة، ص85.

[17]‌. مظفّری، حیدر، بازخوانی تحوّلات امامت، ص130.

[18]. سوره اعراف، آیه 69.

[19]. حسینی دشتی، مصطفی، معارف و معاریف، ج3، ص122.