نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانش آموخته ارشد الهیات ، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، خراسان رضوی، ایران
2 استادیار،گروه حقوق، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، خراسان رضوی، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
An increase in the number and number of Muslims is a desirable and desirable thing, and its increase is considered a blessing and abundance, and populous countries are considered to be happy countries, but the same preference for a large number of children and an increase in the number of people is provided at the level of the Islamic Ummah. But it is different at the level of families, it may be preferred for many families who have favorable conditions for the growth and development of themselves and their children, because they have found that the philosophical, moral, and jurisprudential foundations of the Islamic Sharia agree with the increase of generations in general and under normal conditions. It makes the Muslim family more able to have and raise more children by making efforts and efforts and hard work. But compared to many families who do not have the necessary facilities and do not have the ability to adequately raise their children, they believe that family planning plays a significant role. In improving the quality of life of women and paying attention to education and participation in social activities, rest and recreation, paying attention to spiritual matters and caring for children, it has more importance. This tendency is doubted.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
مسئله تنظیم خانواده از دو نگاه درخور توجه است که اهمیت پژوهش را روشنتر میسازد. نخست از نقطهنظر ملی و حتی جهانی و بینالمللی، بدین معنا که بدانیم موضوع تنظیم خانواده چگونه بهوجودآمده و دلیل پیدایش آن چیست. با نگاهی به مباحث مطرح در علوم مربوط به جمعیت و آمارها یی که در خصوص روند رشد جمعیت منتشر شده است دانشمندان نظریات مختلفی را در طول ادوار بیان کردهاند. عدهای نگران رشد بیرویه جمعیت هستند و برای برطرف کردناین نگرانی، راهحلهایی برای مبارزه با روند رشد جمعیت پیشنهاد میکنند. و عدهای دیگر رشد جمعیت را یک روند طبیعی برای انسان میدانند و راهحل مشکلات پدید آمده از رشد جمعیت را در جاهای دیگر بررسی میکنند. همه نقطهنظرات و اختلافها حولاین محور بوده و هست که رقم جمعیت چه تأثیری در اوضاع اقتصادی و بهبود وضعیت معیشتی و رفاه مردم دارد.
زمانی طولانی افزایش جمعیت موردنظر بود و زیادی آن، موجب برکت و فراوانی شمرده میشد. و کشورهای پرجمعیت و خانوادههایاینچنینی، کشورها و خانواده های خوشبختی به حساب میآمدند، که از سوی حکومتها زادوولد بیشتر تشویق و ترغیب میشداین عقیده تا پایان قرن هیجدهم عقاید رایج بود ولی پس از اشاعه عقاید یکی از دانشمندان انگلیسی، به نام توماس رابرت مالتوس بدبینی خاصی پدیدار شد، زیادی جمعیت را دلیل فقر، فساد اخلاق و بدبختی انسانها قلمداد کردند و حتی از امکان نابودی و نیستی بشریت سخن گفتند.
دانشمندان جمعیتشناس معتقدند که بین سالهای هزار و نهصد و شصت تا سال دوهزار میزان ازدیاد جمعیت طی چهار دهه از کل جمعیت کره زمین طی قرنها از بدو پیدایش بیشتر بوده است.(مقدمه دکتر حسین پیرنیا درآمدی براندیشهها و نظریات نظریههای جمعیتشناسی احمد کتابی صفحه ۲۰)
در ریشهیابیاین رشد جمعیتاین مطلب آشکار است که دو متغیر جمعیتی یعنی باروری و مرگومیر نقش عمدهای در افزایش جمعیت جهان و بطور اخصایران دارد. تا همین سالهای اخیر زیادی باروری با زیادی مرگومیر بیاثر میشد. اما احاطه انسان بر قحطیها و بیماریها و به وجود آمدن رفاه نسبی، در تاریخ رشد جمعیت بشر، نقش بسزاییایفا کرده است. بهطوریکه امروزه زیادی جمعیت معضلی برای کشورها، مخصوصاً کشورهای توسعه نیافته یا در حال توصعه شده است از یک سو رشد شتابان جمعیت و از سویی دیگر، کمبود امکانات و منابع برای سرمایهگذاری جهت تسریع در روند توسعه و پیشرفت، کشورها کنترل جمعیت را یا به تعبیر کاملتر تنظیم خانواده را بهعنوان یک راهحل در جهت کنترل جمعیت در پیشبرد توسعه پذیرفتهاند.
نگاه دوم، نگاه به مجموعه خانواده است، با ارتقاء سطح بهداشت جسمیو روانی خانواده، مخصوصاً زن، که تقریباً نیمیاز جمعیت هر جامعهای را تشکیل میدهد از جمله اهداف تنظیم خانواده است. تنظیم خانواده نقش بسزایی در بهبود کیفیت زندگی زنان، افزایش اوقات فراغت آنها، برای پرداختن به آموزش، شرکت در فعالیتهای اجتماعی، استراحت و تفریح و پرداختن به امور معنوی و عبادت و مراقبت و رسیدگی بیشتر به فرزندان، که در سایه آن کلیه شئونات اقتصادی، اجتماعی سیاسی، فرهنگی و تربیتی، کشور تحتالشعاع قرار میگیرد.اینها همه زمانی است که شرایط فکری، فرهنگی و اقتصادی مردم، مخصوصاً در کشور ما با گذشته فرق های زیادی کرده است.
در گذشته، خصوصاً در دوره قبل از انقلاب اسلامیتعداد کمیاز دختراناین کشور مشغول تحصیل بودند و بالطبع قشر عظیمیاز جامعه از دخالت در کارهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بدور بودند ولی اکنون به برکت انقلاب اسلامیخیل زیادی از دختران و زناناین کشور در مدارس، دانشگاهها و سایر مؤسسات و نهادها و ادارات کشور مشغول تحصیل و خدمت هستند بنابراین امر تنظیم خانواده خودبهخود ذهن بسیاری از مردم را به خود جلب میکند.اینان مسلمانان متعهدی هستند از یک طرف میبینند تنظیم خانواده، ناجی و بهبود بخش زندگی است، تاثیر بسزایی بر کیفیت زندگی سلامت خانواده، بهرمند شدن از سطح زندگی بالا در درون خانواده و استفاده بهتر از تواناییهای اعضای خانواده، مشارکت بهتر و فعالتر در امور اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خصوصاً کسب و فراگیری دانش دارد. متقابلاً دریافتهاند که مبانی فلسفی و عوامل اخلاقی و احکام فقهی شریعت اسلام، با ازدیاد نسل نظر موافق دارد قرآن کریم با بشارت (نحن نرزقکم) انعامایه ۱۵۰ انسان را به تأمین روزی از جانب قادر متعال مطمئن ساخته و او را از نگرانی املاق رهانیده است. مزمت ثروتاندوزی (توبهایه ۳۴) و نهی از تجمل، اسراف و تبذیر (اعرافایه ۳۱) و منع آلودگیها و بیبندوباریهای اخلاقی و جنسی (بقرهایه۶۰) از یک طرف و امر به سعی و کوشش و کسبوکار حلال از طرف دیگر خانواده مسلمان را به داشتن و پرورش اولاًد بیشتر تواناتر میسازد. (درآمدی براندیشهها و نظریههای جمعیتشناسی ص ۲۶)اینجاست که انسان مسلمان بر سر دوراهی قرار میگیرد و دچار تردید و شک میشود. بنابراین وظیفه داریم، روشن کنیم که تنظیم خانواده در قالب کدام یک از احکام الهی میگنجد و مشروعیت و مشروعیتش را از لابهلای احکام و دستورات دین بیابیم نکتهای که دراین نوشتار قابل دقت استاینکه آنچه دراین نوشتار درصدد تبیین آن هستیم تنظیم خانواده در چارچوب زندگی شخصی و فردی است با نگاه به قواعد فقهی و اصول عملیه اسلام.
1-قواعدفقهی
الف) قاعده اصاله الاباحه (مختلف الشیعه جلد ۷ صفحه ۱۱۲ علامه حلی مکتب الإعلام الاسلامی۱۳۱۷)
نخستاین قاعده را معنا و جایگاه آن را در فقه بیان میکنیم و سپس استفاده از آن را در موضوع تنظیم خانواده توضیح میدهیم. هر گاه در حلال یا حرام بودن عمل یا چیزی تردید کنیم اصل اباحه جاری میشود و میگوید حلال است و عمل به آن جائز است. مثلاینکه حرمت استعمال دخانیات و شرب توتون را ندانیم در قرآن کریم و روایات همایه یا روایتی بر حرمت آن نیافتیم،اینجا اصالت الاباحه و اصالت الحلیه جاری میشود و حکم به جواز آن میدهد. با توجه به مستندات اصالت الاباحه (انوار الاصول ناصر مکارم شیرازی چاپ اول ۱۴۱۶)این قاعده هم شامل شبهات حکمیه میشود هم موضوعیه،اینکه حکم مسئله برای مکلف مجهول است منشأ آن، یا عدم بیان، از طرف شارع است یااینکه بیان از طرف شارع وجود دارد به عللی برای مکلف اجمال حاصل شده و مبهم است یااینکه بین ادله تعارض است.
در مورد بحث اصل تکلیف و حکم تنظیم خانواده برای متشرع ابهام و اجمال دارد نه ازین جهت که از طرف شارع بیانی نرسیده بلکه روایات متعددی است در جهت مخالفت با تنظیم خانواده و کنترل نسل که حداقل آناین است که کثرت اولاًد و به وجود آوردن فرزند زیاد، مستحب است. از طرفی روایات دیگری است که نقطه مقابل آن روایات است و موافقت خودش را با تنظیم خانواده و کنترل نسل بیان میکنداین است که برای مکلف اجمال به وجود میآورد و موجب ابهام حکم و اصل تکلیف میشود مبنی براینکهایا تنظیم خانواده و کنترل نسل جایز است یا جایز نیست اصالت الاباحه میگوید اصل اولیه در هر چیز اباحه و جواز است بنابراین اصل اباحه میتواند یکی از مستندات و دلایل تنظیم خانواده باشد.
ب) قاعده نفی عسر و حرج
گاهی چنان عرصه زندگی بر آدم تنگ میشود و فشارهای روحی و جسمیانسان را در تنگنا قرار میدهد، که همه چیز از انسان سلب میشود در انجام تکالیف الهی با مشقات و سختی روبرو میشود، که قدرت انجام آن را ندارد باید دید دراین موارد قاعده عسر و حرج میتواند کارساز باشد یا خیر.
معنی عسر، حرج و رفع
از جستجو در کلمات اهل لغت چنین برمیآید که حرج به معنای تنگنایی و ضیق است. (لسان العرب ماده حرج)
معنی عسر: عسر به معنی تنگنایی و شدت و سختی است و ضد یسر است. (القواعد الفقهیه ناصر مکارم صفحه ۱۷۶) سیجعل الله بعد عسر یسری (طلاقایه ۷) یعنی خداوند بزودی پس از سختی آسانی قرار میدهد یا فان مع العسر یسری ان مع العسر یسری سوره (شرحایه ۵) همانا با سختی دو آسانی است. معنی رفع: رفع در لغت ضد وضع است رفع شی بدین معناست که آن را از جای خودش بردارند به گونهای که در آنجا موجود نباشد.پس رفع حرج در لغت به معنی برطرف نمودن تنگنایی و دشواری است، به نحویکه وجود نداشته باشد.» ( لسان العرب ماده رفع)
رفع حرج در اصطلاح فقها
رفع حرج در اصطلاح فقها به معنی آسان گرفتن بر مکلفین است به وسیله خطابات، به منظور دور نمودن سختی و تنگنایی ازایشان در تکالیف شرعی.ایه ۷ سوره مائده اشاره دارد ما یرید الله لیجعل علیکم فی الدین من حرج یعنی خداوند نمیخواهد که شما را در تنگنایی قرار دهد یاایه ۷۷ سوره حج و جاهدوا فی الله حق جهاده واجتبا کم و ما جعل علیکم فی الدین من حرج (چنانکه باید در راه خدا تلاش کنید او شما را از بین امم برگزید خداوند برای شما در دین هیچگونه حرجی قرار نداده) یعنی بر شما آنچه را که شما را در تنگنایی و دشواری واقع سازد واجب نکرده است.
کاربرد و زمینه اجرای قاعده لاحرج
انواع و اقسامیکه برای قاعده متصور است چهار قسم است که یک مورد آن به محل بحث مربوط است
1- عسر و حرج به معنی انجام عمل در حدی که از توان مکلف خارج است و انسان قادر به انجام دادن آن نیست مثل پرواز انسان در حالت عادی به آسمان. (فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول صفحه ۲۷۷)
عسر و حرج در حدی است که انجام دادن و عمل و تکلیف موجب اختلال نظام است. 2-
3-کارها و تکالیفی که انجام آن موجب ضرر و زیان مالی جانی و یا عرفی بر مکلف است
4-کارها و اعمالی که با مشقت و سختی همراه است و انسان را در تنگنا قرار میگیرد.
مرکز بحث در قاعده لاحرج قسم چهارم از اقسام فوقالذکر است یعنی افعال حرجیهای که به حد مالایطاق نرسد و موجب اختلال نظام نشود و دربرگیرنده ضرر نیز نباشد. صرفاً اعمالی که انسان در انجام آنها متحمل سختی و مشقت شود، که عرفاً تحمل آن سخت و رنجآور باشد.
استفاده از دلیل لاحرج در جهت تنظیم خانواده
اگر برای ما اثبات شد که کثرت اولاًد یک تکلیف است در حد استحباب، چون هیچ فقیهی نگفته است که زیاد کردن اولاًد بر هر فرد مسلمان واجب است و یک تکلیف الزامیاست، سوالاین است کهایا دایره قاعده عسر و حرج شامل احکام مستحبی هم میشود؟ به فرضاینکه قاعده مشمول مندوبات هم بود شارع ما را بهعنوان یک امر مندوب امر میکند که به دنبال کثرت اولاًد بروید، از طرفی زیادی فرزند موجب عسر و حرج است، درحال حاضر شرایط زندگی مردم طوری است که توانایی داشتن فرزندان زیاد و بیش از متعارف را ندارند.
زیرا اگر بخواهند فرزندانایدهآل که مورد نظر اسلام است داشته باشند باید شرایط زندگی مساعدی داشته باشند که از عهده تربیت و مخارج آنها برآیند. با شرایط معیشتی سختی که امروز بر زندگی مردم حاکم است، اگر بخواهند فرزندان زیادی داشته باشند و آنها را با شرایط خوب و دستورات اسلام جهت رعایت بهداشت و تغذیه کامل و برخورد محبتآمیز و پر از صفای پدر و مادر با کودک و فراهم کردن زمینه رشد فکری و تکامل علمیو سرمایهگذاری فوقالعاده برای فرزندان تا رسیدن بهاین حد از بلوغ علمی، بدون شک دچار سختی و تنگنای طاقتفرسایی میشوند. اگر شبانهروز را هم کار کنند نمیتواننداینگونه شرایط را فراهم کنند، بلی مگر انسانی باشد، که وظیفهاش، صرفاً به دنیا آوردن فرزندان باشد و غذای بخور و نمیری برای آنها فراهم کند و بعد از آنکه توانستند گلیم خود را از آب بیرون بکشند آنها را رها کنند به تربیت و رشد علمیآنها کاری نداشته باشند که البته اسلام چنین کثرتی را انتظار ندارد. از طرفی اگر قرار باشد مادری هر دو سال یکبار فرزندی به دنیا آورد زندگی برای او سخت و ضیق خواهد شداینجاست که قاعده لا حرج بر آن حکم ندبی حاکم میشود و تعداد فرزندان را تا آنجا که موجب عسر و حرج نشود و بتواند از عهده مسئولیت آنها برآید در سطح متعارف و متعادل تعیین میکند.
قاعده لاضرر ولا ضرار:
یکی دیگر از قواعدی که فقها آن را در جا جای فقه به کار بردهاند و میبرند و مورد استفاده علمای اسلامیواقع میشود قاعده لاضرر ولا ضرار است کهاین قاعده در روایتی از پیامبر بزرگوار اسلام (ص) در قضیه سمره بن جندب روایت شدهدر حد تواتراین روایت بین سنی وشیعه مورداستناد قرارگرفته است (کفایه الاصول.جلد ۲ صفحه ۲۶۵ ومصباح الاصول ص ۵۱۸)
از بررسی کلمات اهل لغت بدست میآید که ضرر خلاف یا ضد نفع است (القواعد الفقیه صفحه ۵۰ ناصر مکارم) برخی آن را معادل ضیق معنا کردهاند لاضرر یعنی هیچ تنگنایی وجود ندارد یعنی هیچ حکمیکه انجام آن ضرر و تنگنایی برای مکلف دربرداشته باشد وضع نشده است
اما ضرار
کلمات فقها دراین خصوص متفاوت است فشرده سخناینکه، ازآنجاییکه ضرار مصدر باب مفاعله است واین باب مبین اعمال طرفینی است. بنابراین ممکن است منظور از ضرار ورود ضرر از دو جانب باشد. ولی مرحوم آخوند میگوید ضرر و ضرار هر دو به یک معناست و ضرار تاکید ضرر است. (کفایت الاصول جلد ۲ صفحه ۲۶۶) و برخیاین دو را به یک معنا گرفتهاند و با یک تفاوتاندک و آناینکه، غالب استعمالات، ضرر مالی یا جانی است ولی کاربرد ضرار، در تضییق، اهمال، حرج، سختی و کلفت، شایع است. (تهذیب الاصول جلد۳ صفحه ۹۴)
و همین طور از بررسی کتب فقه و اصول به دست میآید که، ضرر، ممکن است از ناحیه دیگری باشد، یا از ناحیه خود انسان، همین طور مراد از ضرار در روایت رفتار و عمل مکلف است و نفیی که بر فعل مکلف واردشده ظهور در حرمت آن دارد و درنتیجه مفاد قسمت دوم روایت، تحریم زیان رساندن، میباشد و زیان رساندن فراگیر است و موردی را که ضرر ازجانب مکلف بر خودش وارد شود نیز، در بر میگیرد لازم به ذکر است که جمله لا ضرار تنها بر نفی ضرر در چارچوب قوانین شرعی دلالت دارند و برگشتاین قاعده بر نفی احکامیاست که مستلزم ضرر باشد، نظیر وضو یا هر چه ضرری، لیکن بر حرمت تحمل ضرر دلالت ندارد (فقه اهلبیت شماره ۸ زمستان ۱۳۷۵ محمد مؤمن)
وجه استدلال
سخنی کهاینجا قابل طرح استاین است، که میتوان ازاین قاعده بهاین شکل استفاده کنیم، که اگر بارداری برای زن ضرر و زیان داشته باشد، مثلاینکه ناراحتی قلبی دارد که طبق تشخیص پزشک حامله شدن بیماری او را تشدید میکند و زن را در مرحله خطر قرار میدهد، بگوییم قاعده لاضرر ولا ضرار استحباب زاد و ولد یا اباحه آن را برمیدارد و حامله شدن را برای او حرام میکند و راههای جلوگیری را بر او واجب میگرداند. البته قابل ذکر است که بگوییم کاربرداین قاعده در رابطه با روشهای پیشگیری از حامله شدن زن است که از روشهای پیشگیریاین است که زن یامرد خودش را به خاطر تنظیم خانواده عقیم کنداین عقیمسازیایا مشمول قاعده لاضرر و لاضرار قرار میگیرد یا نهایا انسان حق دارد عضوی از بدن خودش را از بین ببرد بهطوریکه قابل جبران نباشد، که برخیاین نوع عقیمسازی را برای مرد یا زن حرام دانستهاند.
زیرااین عمل از مصادیق ضرر زدن به نفس است، که از محرمات شرعی است. البته عمومیت حرمت ضرر زدن به نفس به گونهای مطلق از نظر شرعی روشن نیست همچنین عمل عقیمسازی بهعنوان نمونهای ازاین عموم نیز قطعی نیست (فقه اهلبیت شماره ۸ محمد مؤمن)
د) اصاله البرائه
اصل دیگری که میتواند بر آن در جهت تنظیم خانواده استدلال کرد اصل برائت است که یکی از اصول عملی اسلام است و آن در مواردی جریان دارد که مکلف نسبت به اصل تکلیف تردید داشته باشد پس در موضوع اصل برائت شک در تکلیف اخذ شده است. شک و تردید مذکور یا وجوبی است و یا تحریمیهر یک از آنها یا حکمیهاند یا موضوعیه.
شبهه حکمیه: در جایی که حکم یک موضوع نامشخص باشدبه آن شبهه حکمیه گویند مثلاینکه نمیدانیم سیگار کشیدن حرام است یا خیر
شبهه موضوعیه: هر گاه حکم کلی یک موضوع مشخص باشد ولی تردید در موضوع خاص پیدا شده باشد به آن شبهه موضوعیه گویند. مثلاینکه معلوم است شرب مشروبات الکلی حرام است، اما نمیدانیماین مایع مقابل من، مایع است یا جزء مشروبات الکلی است (فرائد الاصول چاپ اول ۱۳۷۵ جلد ۱ صفحه ۳۷۹ )
در هر صورت شک در حکمیه یا موضوعیه یا شک در وجوب است یا حرمت و در تعیین وجوب یا حرمت، علت شک یا فقدان نص است و یا اجمال نص و یا تعارض نصوص، درنتیجه صور شک هیجده عدد میشود. که درشش صورت آن (مواردی که علم اجمالی به اصل تکلیف باشد) اصالت التاخیر جاری است و دوازده مورد دیگر جای اصاله البرائه است.
مهمترین موارد جریان اصل برائت عبارت است از:
1-شبهه حکمیه تحریمیه بعلت فقدان نص و نبودن دلیل مثلاینکه نمیدانیم سیگار کشیدن حرام است یا نه چون دلیل بر حرمت و یا عدم حرمت نداریم.
2-شبهه حکمیه تحریمیبعلت اجمال نص
3-شبهه موضوعی تحریمیه مثلاینکه دلیل میگوید فقاع حرام است و میدانیم که ما ئ الشعیر همان فقاع است. اما تردید، دراین است که مایع موجود همان ماالشعیر است یا خیر ؟
4-شبهه حکمیه وجوبیه بعلت فقدان نص، مثلاینکه نمیدانیمایا صدقه دادن در اول هر ماه واجب است یا خیر؟
5-شبهه حکمیه وجوبیه بعلت اجمال نص، مثلاینکه نمیدانیم غسل جمعه واجب است یا مستحب چون شک داریمایا هیأت امر دلالت بر وجوب میکند یا استصحاب
6-شبهه موضوعه یا وجوبیه مثلاً میدانیم احترام گذاردن به دانشمندان واجب است اما نمیدانیم حسن دانشمند است یا خیر؟
به نظر میرسد که مورد بحث ما از قبیل قسم اول باشد یعنی شبهه حکمیه تحریمیه چه از نوع برائت شرعی باشد و یا عقلی. زیرا تنظیم خانواده بهعنوان یک تکلیف، حکمش بعلت نبودن دلیل و فقدان نص برای ما مجهول است، کهایا حرام است یا غیر حرام زیرا هیچ دلیلی بر حرمت تنظیم خانواده وجود ندارد و دلایل ذکرشده در باب تشویق و تأکید بر ازدواج و زیادی نسل نمیتواند دلیل حرمت تنظیم خانواده باشد بعلاوه حلال بودن عزل بر اساس روایات جواز عزل و سایر روایاتی که قبلاً ذکر شد میتواند دلیل بر تنظیم باشد و مقابله میکند با دلایل ذکرشده در باب تشویق بر ازدیاد نسل، به فرض کهاین حلیت عزل و سایر روایاتی که دال بر قلت عایله و فرزندان بود ثابت نشود و نارسا باشد باز حکم مسئله به شکل مشکوک باقی میماند و اصل شرعی دراینجا برائت از حکم تکلیف الزامیاست و اصالت البرائه دراینجا عرضاندام میکند و به عنوان یک دلیل قابل طرح است.
نتیجهگیری:
از آنچه تاکنون ذکر شد با توجه بهایاتی که از قرآن در جهت حمایت از تنظیم خانواده بیان شده است و همینطور روایاتی که دلالت بر جواز (عزل) میکند و نیز روایات و احادیثی که قلت اولاًد را ستایش میکند و با عنایت به فتاوای فقها و مراجع اعظام در رسالههای عملیه علیرغم تاکیدها و سفارشهای مکرر در رابطه با افزایش نسل واجب نبودن آن مسلم و بیتردید است بلکه برای انسان جایز است که بطور کلی از داشتن فرزند خودداری کند و یا به هر تعداد که میخواهد فرزند داشته باشد و اسلام همیشه و در همه مراحل زندگی، طرفدار اعتدال و میانهروی است و از افراط و تفریط، بشدت نکوهش کرده است بنابراین ممکن است خانواده هایی توانایی داشتن فرزندان متعدد باشند و از عهده تربیت آنها برآیند، بدون شک برای آنها چه نیکوست که هرچه بیشتر فرزند، داشته باشند فرزندان صالح، پاک دانشمند و آراسته به ارزشهای انسانی و الهی و خانوادهها زیادی هستند که از عهده فرزندان متعدد، برنمیآیند عقل سلیم و رهنمودهای معصومین آنها را ارشاد میکند که در حد توان خود دست به تولید فرزند بزنند.
قزوینی، علی، مبانی نظری تفاهم اسلام و غرب، مجله سیاست خارجی، سال دهم، شماره 9، ۱۳9۵.