ارایه روشی برای تعیین بلوغ تکوینی با استناد به اماره نوعی سن در فقه امامیه

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 گروه فقه و حقوق اسلامی، دانشکده الهیات، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران

2 دانشجوی کارشناسی ارشد فقه ومبانی حقوق، گروه فقه و حقوق اسلامی، دانشکده الهیات، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران

چکیده

بلوغ؛ رسیدن به رشد جسمی ‌و جنسی که آمادگی تولید مثل در دختر یا پسر پیدا شود و از امور طبیعی است و از موضوعات شرعی نیست ولذا نیاز به بیان شارع ندارد. البته شارع برای تسهیل امر اقدام به ارائه نشانه‌ها نموده. در قرآن به امارات احتلام و حیض و انبات اشاره شده است. روایات ناظر و غیرناظربرآیات، امارة سن را نیز بر این امارات اضافه کرده‌اند. لذا دیدگاه‌‌های مختلف شکل گرفته که یا فقط به روایت استناد جسته‌اند و معتقدند که بلوغ امری تکوینی-تعبدی است، مانند نظر مشهور که قائل به نه سالگی دردختر و پانزده سالگی در پسر می‌‌باشند و یا برخی دیگر با استدلال بر اینکه در آیات بحث سن مطرح نشده، کاملا این اماره را کنار گذاشته و بلوغ را امری تکوینی محض می‌‌دانند، و صرفاً به امارات تکوینی هم سنخ تکوینی بودن بلوغ بسنده نموده‌اند. در این مقاله امارات  بر طبق دو دسته‌ی امارات شخصی (حیض، احتلام و انبات) و اماره نوعی وعمومی‌‌(سن) بررسی شده است و سپس در مقام جمع بین روایات و آیات و همچنین با توجه به مضمون روایات که به هیچکدام از دو نوع اماره به تنهایی موضوعیت نداده؛ به جمع بین نظرات به عنوان شاخص بلوغ در نظر گرفته شده است! به این صورت که تفاوت در بروز امارات شخصی موجب تفاوت در بلوغ شده و باید توسط اماره ایی عمومی ‌‌و نوعی مورد ملاک قرار بگیرد و البته نه با اتکا بر سن خاص بلکه با در نظر گرفتن بازه سنی.
 

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Provide a method for determining developmental maturity by referring to the statistics of a certain age in Imami jurisprudence

نویسندگان [English]

  • seyyed moslim Hoseini Adyani 1
  • Masoumeh Zamanian 2
1 Department of Islamic Jurisprudence and Law, Faculty of Theology, Al-Zahra University, Tehran, Iran
2 Master Student of Jurisprudence and Fundamentals of Law, Department of Jurisprudence and Islamic Law, Faculty of Theology, Al-Zahra University, Tehran, Iran
چکیده [English]

Maturity; Achieving physical and sexual development that is ready to reproduce in a girl or a boy is a natural thing and is not a religious issue and therefore does not need to be expressed by the sharia. Of course, the legislator has provided signs to facilitate the matter. The Qur'an refers to the UAE of menstruation and menstruation. Observer and non-observer narrations have added the statistic of age to these verses. Therefore, different views have been formed that have either relied only on the narration and believe that puberty is a formative-devotional matter, such as the popular view that nine-year-olds in girls and fifteen-year-olds in boys, or others arguing that age is discussed in the verses. No, they have completely abandoned this statistic and consider puberty as a purely developmental thing, and they have been satisfied with the developmental type of puberty only to the developmental age. In this article, the UAE is examined according to the two categories of personal UAE (menstruation, eutham and Anbat) and general and general UAE (age) and then as a sum between narrations and verses and also according to the content of the UAE which does not include any of the two types of UAE. It does not matter alone; The sum of comments is considered as an indicator of maturity! In this way, the difference in the incidence of personal emirates causes a difference in maturity and should be considered by a general statistic نوعی and some kind, and of course not based on a specific age but taking into account the age range.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Age of maturity
  • Quranic maturity
  • natural maturity
  • developmental maturity
  • typical statistics
  • personal statistics
       
   
 
     

 

 

 

 

 

m.zamanian@student.alzahra.ac.ir

 

 

معصومه زمانیان
گروه فقه و حقوق اسلامی، دانشکده الهیات، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران

 

 

                          

تاریخ دریافت:  1399.8.19   -  تاریخ پذیرش: 1400.03.01     

چکیده

بلوغ؛ رسیدن به رشد جسمی ‌و جنسی که آمادگی تولید مثل در دختر یا پسر پیدا شود و از امور طبیعی است و از موضوعات شرعی نیست ولذا نیاز به بیان شارع ندارد. البته شارع برای تسهیل امر اقدام به ارائه نشانه‌ها نموده. در قرآن به امارات احتلام و حیض و انبات اشاره شده است. روایات ناظر و غیرناظربرآیات، امارة سن را نیز بر این امارات اضافه کرده‌اند. لذا دیدگاه‌‌های مختلف شکل گرفته که یا فقط به روایت استناد جسته‌اند و معتقدند که بلوغ امری تکوینی-تعبدی است، مانند نظر مشهور که قائل به نه سالگی دردختر و پانزده سالگی در پسر می‌‌باشند و یا برخی دیگر با استدلال بر اینکه در آیات بحث سن مطرح نشده، کاملا این اماره را کنار گذاشته و بلوغ را امری تکوینی محض می‌‌دانند، و صرفاً به امارات تکوینی هم سنخ تکوینی بودن بلوغ بسنده نموده‌اند. در این مقاله امارات  بر طبق دو دسته‌ی امارات شخصی (حیض، احتلام و انبات) و اماره نوعی وعمومی‌‌(سن) بررسی شده است و سپس در مقام جمع بین روایات و آیات و همچنین با توجه به مضمون روایات که به هیچکدام از دو نوع اماره به تنهایی موضوعیت نداده؛ به جمع بین نظرات به عنوان شاخص بلوغ در نظر گرفته شده است! به این صورت که تفاوت در بروز امارات شخصی موجب تفاوت در بلوغ شده و باید توسط اماره ایی عمومی ‌‌و نوعی مورد ملاک قرار بگیرد و البته نه با اتکا بر سن خاص بلکه با در نظر گرفتن بازه سنی.

واژگان کلیدی: سن بلوغ، بلوغ قرآنی، بلوغ طبیعی، بلوغ تکوینی، اماره نوعی، اماره شخصی.

 

 

مقدمه

بلوغ شرعی امری است که به لحاظ حقوقی و کیفری نیز منشا آثاری است و لذا در ادیان الهی، بلوغ را از شرایط تکلیف قرار داده‌اند. بطور مثال در دین یهود در احکام ازدواج (سفرلاویان19: 29)، (سنهدرین، 76الف) به آن اشاره گردیده است، و یا در دین مسیحیت برای حضور در مراسم و اجرای مناسک دینی، سن خاصی در نظر گرفته شده است (مولند، 1378). به تناسب اهمیت موضوع در مباحث مسئولیت مدنی و کیفری، در تمامی‌‌کشورها به دنبال نشانه ایی عمومی، سن را ملاک قرار داده‌اند. در حقوق مدنی کشور ایران با توجه به قرائت‌‌های متفاوت از آن در مباحث فقهی-حقوقی و فقهی-کیفری موجب تعدد سنین متفاوت در مباحث مختلف شده است. بطور مثال برای دختر 9 سال اماره بلوغ و در مساله ازدواج 13 سال و برای شرکت در انتخابات 15 یا 16 سال تمام شمسی و برای تصرف در امور مالی 18 سال می‌باشد. و هنوز تلاش برای حل معضل مساله سن بخصوص در مورد دختران در بحث امور مدنی و کیفری ادامه دارد.

مبحث بلوغ به صورت جزیی در خلال مباحث فقهی حجر و صوم و... دیده می‌شود و بصورت مستقل نیامده است. مقالات و پایان نامه هایی به طور موضوعی به این بحث پرداخته‌اند؛ مانند زهره صفاتی درمقاله «سن بلوغ» (صفاتی،1375)، یا محسن سعیدزاده در مقاله «بلوغ دختران، طبیعی یا فقهی» (سعید زاده، 1374) و یا مجموعه مقالات بلوغ دختران، تالیف: مهدی مهریزی، که به بررسی خود بلوغ و امارات آن پرداخته‌اند ولی هیچکدام از این تلاش‌ها ملاکی عمومی ‌‌و کلی بیان نکرده‌اند مخصوصا در بحث چگونگی استفاده از اماره سن بعنوان اماره ایی نوعی و عمومی.

از دیر باز در بین فقهاء در حقیقت بلوغ و تعیین ضوابط و نشانه های آن اختلاف نظر وجود داشته است. برخی معتقدند که این نشانه ها هر کدام اماره مستقل بلوغ هستند و هر کدام زودتر اتفاق افتد، شخص بالغ است و گروهی معتقدند که اماره‌‌های تکوینی ملاک در بلوغ هستند و نشانه های دیگر غیرتکوینی هستند. از این رو در رهیافت بررسی دو نظریة متفاوت که بلوغ امری تکوینی است یا امری تعبدی، آیات و روایت مستدل را نیز بررسی و سپس با تجمیع بین آیات و روایات وارده،به نتیجه ایی بینابین این دو نظریه دست می‌‌یابیم و به این پرسش پاسخ می‌‌دهیم که آیا اماره قراردادی سن می‌‌تواند در کنار سایر امارات طبیعی، بلوغ تکوینی را نشان دهد یا خیر؟ و آیا ملزم به پذیرش یک اماره مشخص برای سن هستیم یا نه؟

 

 

مفهوم شناسی

1-1 لغوی

دو معنا برای بلوغ متصور است. معنای اول؛ رسیدن به انتهای مقصد و هدف است اعم از آنکه مقصد، مکان و زمان و یا امر معینی باشد (راغب اصفهانی،1362:61/ 243؛ ابراهیم، 1392ق/69؛ ابن ذکریا، 1389ق/301؛ واسطی زبیدی، بی تا:6/5؛ طریحی،1362ش:56/5) و معنای دوم؛ بلوغ به معنای رسیدن به مکانی یا نزدیک به رسیدن، مشرف شدن به وصول. رسیدن به سن رشد، مرد شدن، زن شدن و نزدیک شدن به چیزی می‌باشد (دهخدا،بی تا:11/276). به نظر می‌رسد معنی بلوغ إشراف و قرب است نه وصول (غضنفری،  1380: 75). به معنای رسیدن به مکانی ولو اینکه داخل نشود و همچنین به معنای مشرف بودن به چیزی می‌باشد (فارس بن ذکریا،1405ق:293؛ مرعشی،1974م:1/112).

2-1 اصطلاحی

بلوغ در فقه؛ در اصطلاح فقهاء عبارتست از پایان دوران کودکی که زمینة شایستگی برای انجام تکالیف شرعی پیدا می‌شود، رسیدن به حدی از رشدجسمی‌وجنسی که آمادگی استعداد تولید مثل در دختر یا پسر پیدا می‌شود (نجفی،1911م:26/4؛ غربال،1912م:403؛ قرنجیه،1955م: 182).

فقها از همان مبانی امور طبیعی برای تعریف بلوغ استفاده نموده‌اند، زیرا بلوغ از امور طبیعی است و از موضوعات شرعی نیست که جز از طریق شارع قابل شناخت نباشد. بلکه از موضوعات خارجیه‌ای است که توسط شارع مقدس به کار گرفته شده و شارع در مقام جعل واعتبار، دخل و تصرفی در خود موضوعات ندارد، بلکه تنها آثار شرعی و قانونی مترتب برآنها را معرفی می‌کند. در این صورت خود مکلف باید در حدود شناسایی و تحقیق موضوع برآید، البته شارع نیز در مواردی برای تسهیل امر مکلفین اقدام به تعریف و ارائه نشانه‌ها می‌کند (نجفی،همان).

بلوغ درروانشناسی؛ مهمترین دگرگونی‌ بدنی دوره نوجوانی ظهور ویژگی‌های نخستین و ثانویه است. ویژگی‌های نخستین شکل یافتن آلت‌ تناسلی و توانایی در تولید مثل است. اما ویژگی‌های ثانوی عبارت از روییدن ریش وسبیل و دورگه شدن صدا درپسران، و بزرگ شدن سینه و لگن دردختران است. پس عادت ماهانه در دختران و انزال در پسران به قابلیت تولیدمثل منجر می‌شود، هنجار بلوغ جنسی در دختران میان 9 تا18 سالگی و در پسران میان 11 تا 18 سالگی است (پارسا،1378ش:219و220)، البته این تغییرات روحی و جسمی‌یکباره بروز نمی‌کند، و این تدریج ممکن است بخاطر تفاوت آب و هوایی باشد، در مناطق گرمتر زودتر و در مناطق سردتر دیرتر حادث می‌گردد (آسیموف،1366: 458؛ احمدی،1368ش:60؛ هادفیلد،1353ش:156) و یا بخاطر تفاوت ژنتیک و نوع غذاهای مصرفی در دوران رشد باشد (وایت،1370ش:43و44).

بلوغ در قانون مدنی؛ غالب قانونگذاران ترجیح داده‌اند که به جای احراز واقع در هر مورد خاص، سن معینی را اماره قرار دهند. در ماده 1209 قانون مدنی قدیم بلوغ رابطه خود را با بلوغ طبیعی از دست داده و به شکل اماره قانونی ایجاد رشد ظاهر می‌شد و مقصود کسی بود که هنوز به سن 18سال تمام نرسیده است، ولی در اصلاح سال61 همه چیز تغییر یافت امارة رشد بیهوده حذف شد، و تبصره1 ماده 1210 اصلاحی سن بلوغ را درپسر 15سال تمام قمری و دردختر 9سال تمام قمری معین کرد. گرچه این حکم از آغاز تصویب جنبه آزمایش داشت، ولی مجلس شورای اسلامی‌هنوز درباره تصویب یا رد نهایی آن تصمیم نگرفته است (کاتوزیان,1384: 109). همچنین ماده 1041 درباره زمان قابلیت ازدواج بودکه جواز ازدواج برای دختران قبل از 13سال تمام و پسران قبل از 15سال تمام داده نمی‌‌شد ولی پس از اصلاح،نکاح قبل از بلوغ را ممنوع دانست.

در قانون مدنی کنونی، صرف نظر از لزوم تطبیق قوانین کشور با مبانی فقه امامیه، اعضای کمیسیون قضایی دقت لازم در حذف عجولانه ماده 1209 و اصلاح ماده 1210 و قرار دادن جمله «رسیدن به سن بلوغ» به جای «رسیدن به سن 18 سال تمام» را به کار نبرده‌اند. زیرا این جایگزینی بدون توجه به این امر صورت گرفته که ماده 1210 در مقام تعیین زمان رشد و انتهای دوره حجر ناشی از صغر بوده است، و با حذف آن، سن بلوغ به جای سن رشد قرار داده شده، یعنی اگر کسی به سن بلوغ مذکور در تبصره1 ذیل این ماده برسد، رشید محسوب شده و خود به خود از حجر بیرون می‌آید، مگر آنکه عدم رشد وی جداگانه اثبات شود. در نتیجه رسیدن به سن بلوغ را ملازم با رشد دانسته‌اند، ‌در حالیکه طبق آیه «بلوغ نکاح» بلوغ و رشد دو چیز هستند و با یکدیگر ملازمه ندارند (علامه حلی، 1314ق:218).

بلوغ امری تکوینی است یا قراردادی با استناد به امارات نوعیه و شخصیه؟

در این مبحث دو نظریة وجود دارد؛ دسته ای قائلند که منظور فقهاء  از بلوغ، همان بلوغ تکوینی و طبیعی محض است و هیچگونه تعبدی در آن راه ندارد (مرعشی,1371ش:14؛ موسوی بجنوردی، 1374ش:8؛ معرفت،1378 :1؛ طباطبایی،1298ق:1/330؛ سعیدزاده،1374ش:5)، و دسته ای دیگر قائلند که منظور همان بلوغ تکوینی و طبیعی است منتهی با نگاه تعبدی[1] (سبحانی، 1418ق،58). معتقدین نظریه اول اماره قراردادی را کنار گذاشته و صرفاً به امارات تکوینی بسنده نموده‌اند چراکه بلوغ امری تکوینی است اما گروه دوم با اینکه معتقد به تکوینی بودن بلوغ هستند و امارات تکوینی بلوغ را در تعاریف خود لحاظ نموده‌اند ولی فقط اماره قراردادی سن را بر اساس روایات و آنهم صرفاً به یک عدد خاص تعبد ورزیده‌اند و یک سن خاص را مبدا تعبد قرار داده‌اند.

1-2 بررسی ملاک و ادله:

البته مانور اصلی بحث تکوینی محض یا تکوینی و تعبدی بر روی امارة سن می‌باشد، و گرنه طرفداران دو نظریه اذعان دارند که امارات دیگر بلوغ، یعنی احتلام و انبات و حیض صرفاً تکوینی و طبیعی است و آنچه درامارة سن موجب اختلاف بیشترشده است، وجود روایات مختلف ناظر بر امارۀ سن می‌باشد.

1-1-2 آیات قرآنی:

درهیچیک از آیات دربارة بلوغ، تحدید به سن مطرح نشده است، بلکه ملاک را رسیدن به بلوغ نکاح[2]، بلوغ حلم[3]، بلوغ اشد[4] قرار داده است. هر یک از این عناوین سه گانه با هم تلازم دارند و تحقق این عناوین برای انسان، عناوین واقعی است و هیچ گونه تعبدی ندارند. بیشتر مفسران مراد از بلوغ نکاح را رسیدن کودک به حدی می‌‌دانند که در آن توانایی ازدواج پیدا می‌شود (طباطبایی، 1374؛ طبرسی، 1351؛ طریحی، 1362) و بلوغ حلم را رسیدن به اوان بلوغ جنسی دانسته‌اند (همان) و منظور از بلوغ اشد را رسیدن به سنی دانسته‌اند که در آن قوای جسمی‌‌ و عقلی به رشد و شکوفایی می‌‌رسد، ولی در این باره، سنین مختلفی را ذکر نموده‌اند. و همانطور که در بررسی آیات می‌‌آید طرفداران دو نظریه معتقدند که آیات اشاره به بلوغ تکوینی دارند.

آیه بلوغ نکاح[5]:

بلوغ نکاح، مرحله توانایی بر همخوابگی و انزال است و احتلام فعلی منظور نیست بلکه استعداد و آمادگی و قدرت بر ازدواج است که با آن یتم از بین می‌رود مگر نسبت به اموال که باید به حد «رشد» برسد. تفاوت بلوغ و رشد در آن است که بلوغ یک سیر طبیعی دارد و در اختیار ما نیست که آن را جلو و یا عقب بیاندازیم، ولی رشد یک امراکتسابی و معلول یادگیری است و این دو نیرو از درون و بیرون، موجب تحول و تکامل شخصیت فرد می‌گردند (شیخ طوسی، بی تا: 3/116؛ طبرسی،1351ش:3/9؛ طبرسی، 1351ش:5/28؛ رازی،  بی تا:3/315-316؛ حسینی بحرانی، بی تا: 1/343؛ سیوری، 1384ق:2/102-103).

از این آیه استفاده می‌شود که «بلوغ النکاح» تعبّدی نیست، چون بلوغ نکاح توان آمیزش و تولید مثل و باروری داشتن است، و این حالت برای پسر و دختر یک امر تکوینی است. یعنی طبیعت انسان چه پسرو چه دختر به حدّی از رشد جسمی‌ و جنسی برسد که توان تولید مثل و باروری پیدا کند و از طریق احتلام پسر و عادت ماهانه دختر مشخص می‌شود که آنها به حد تکلیف و بلوغ رسیده‌اند (مراغی, 1365ق:4/188؛ طباطبایی، 1374ش:7/291-292؛ صادقی، 1394ق:4/226؛ مکارم شیرازی، 1354ش:3/271-272).

آیه بلوغ حُلُم[6]؛ 

طفلی که به این حد از رشد جسمی ‌و جنسی رسیده (به تعبیر قرآن به حلم رسیده‌اند)، واجب است همچون بالغین هنگام دخول اذن بگیرند. این آیه مبنای بلوغ را یک امر طبیعی و تکوینی یعنی حلم قرار داده است که این واژه کنایه از بلوغ می‌باشد، یعنی ذکر لازم و اراده ملزوم کرده است. حلم عبارتست از رسیدن به آن حد از رشد جنسی و جسمی‌که توان تولید را داشته باشد. در اینجا دیگر سن و جنس مطرح نیست و کاری به طول عمر ندارد که در چند سالگی به بلوغ می‌رسد (طبرسی، 1351ش:17/167-168؛ مکارم شیرازی، 1354ش:14/541؛ طباطبایی، 1374ش:15/177).

آیه بلوغ اشد[7]؛

رسیدن به سنی که قوای جسمی‌‌ و عقلی به رشد و شکوفایی می‌رسد (طبرسی، 1351ش:2/384؛ طوسی، بی تا، 7/292؛ طباطبایی، 11/181، 13/91).

قائلین تکوینی بودن بلوغ می‌‌گویند در تمامی ‌‌آیات مقصودش دقیقاً همان بلوغ جنسی است که در مسیر عمومی‌رشد انسانها اتفاق می‌افتد و آن را با اصطلاحات خاص خود معرفی کرده است، و لذا از تعیین سن خاصی برای آن خودداری نموده، زیرا درتحقق این پدیده شرایط فراوانی دخالت دارند که با توجه به آنها زمان بلوغ امری متغیر و بی ثبات است.

معتقدین به تکوینی-تعبدی بودن بلوغ پاسخ داده‌اند که اگرچه انصاف این است که از آیات دربارة بلوغ، برداشتی غیر از بلوغ جنسی در رسیدن به حد احتلام و نکاح نمی‌توان نمود، و ظهور آیات در این امر بسیار روشن است، ولی منافاتی ندارد که در روایات علائمی‌مانند تعیین سن برای بلوغ بیان شود که جنبة تعبدی داشته باشد. علاوه بر اینکه تعیین سن بر اساس روایات می‌تواند به عنوان اماره و کاشف از بلوغ طبیعی باشد، زیرا بنابر نظریة مشهور، 15سالگی امارة دائمی ‌یا غالبی برای رسیدن به حد بلوغ جسمی ‌و جنسی آنان است، و دردختران، 9سالگی آغاز آمادگی و استعداد برای بلوغ جنسی یعنی عادت ماهانه و رسیدن به حد نکاح است (سبحانی, 1418ق:58).

2-1-2 ادله روایی

سه دسته روایت در این زمینه وارد شده است: نخست؛ روایاتی که اساساً اشاره‌ایی به سن نشده است، بلکه تنها به معیاراماره شخصیه اشاره شده است، مانند حدیث رفع قلم (ابن ادریس، بی تا، حدیث11). دوم؛ روایاتی که تنها به معیار سن اشاره می‌‌کند. روایات عبدالله بن عمر و انس بن مالک که از طریق عامه روایت شده است، برای سن 15سالگی پسران آورده شده است و این احادیث صحیح و موثق نیستند (حلی، 1410ق: 74؛ طوسی، 1407ق: 283). و همچنین دو مرسله یکی از صدوق و دیگری از ابن ابی عمیرکه برای 9سالگی دردختر یاد شده است (حسینی سیستانی، 1417ق، 233). و بخاطر مرسله بودن روایات و موثقه نبودن به بررسی این روایات نمی‌‌پردازیم. دسته آخر،روایاتی که علاوه بر سن به یک یا چند معیار طبیعی دیگر چون احتلام و حیض و... اشاره شده است.

 دسته اول روایات که بر بلوغ جنسی و جسمی‌تکیه شده است و تنها به نشانه های طبیعی بلوغ از قبیل احتلام، قاعدگی، روییدن موی زهار اشاره‌شده‌است‌. مانند صحیحة هشام از امام صادق علیه‌السلام (طوسی, 1317ق:9/183؛ حرعاملی،1403ق:13/43 ح9).

-اسحاق بن عمّار از امام رضا‌علیه السلام ‌در مورد حج پسر 10ساله می‌‌پرسد. حضرت‌ می‌فرماید: اگر محتلم شود بر او واجب می‌گردد. دختر نیز اگر حیض ببیند حج بر او واجب است (صدوق, 1369ش:2/122؛ همو، 1384ش:196؛ حرعاملی، همان:1/32 ح109).

معتقدین تکوینی بودن بلوغ گفته‌اند حقیقت این است که حضرت در پاسخ انگشت روی امرتکوینی می‌گذارد، درپسر ملاک را احتلام و دردختر حیض معرفی می‌کند و سخنی از سن به میان نمی‌آورد. 

-امام صادق‌علیه‌السلام‌:«برپسر زمانی روزه واجب می‌شود که محتلم گردد و دختر هنگامیکه حیض شود‌» (حر عاملی, همان:8/30).

و همچنین به این حدیث استناد کرده‌اند و گفته‌اند حیض را عِدل إحتلام قرار داده و هر دو بیانگر حالت طبیعی و تکوینی هستند که در بدن انسان بروز می‌کند.

- دسته سوم روایات؛ روایاتی که دو اماره شخصیه و نوعیه با هم آمده‌اند:

-حمران بن اعین از امام باقرعلیه‌السلام سؤال می‌کند: چه زمانی حدّ تام برپسر اقامه می‌شود؟ فرمود: وقتی از یُتم خارج و بالغ شود. آیا برای آن نشانه‌ای است؟ فرمود: وقتی محتلم شود و یا به 15سالگی برسد و یا قبل از آن موی صورت بروید، حدّ تمام به نفع و ضرراو اقامه می‌شود. چه زمانی حدّ تام به ضرر و نفع دختر اقامه می‌شود؟ فرمود: دختر مانند پسر نیست دختر وقتی ازدواج کند و مدخولٌ‌بها واقع شود و دارای 9سال باشد، یُتم از او برداشته می‌شود و اموالش به او بازگردانده می‌شود در خرید و فروش امر او نافذ است و حدّ تام به نفع و ضرراو اقامه می‌گردد (حرعاملی, همان:1/31 باب4 ح3؛ همان:1/32 باب 14ح 12).

-یزید کنّاسی از امام باقر‌علیه‌السلام می‌پرسد: اگر دختر 9ساله شد، ولی حیض نشده، آیا حدود بر او اجرا می‌شود؟ فرمود: بله وقتی وارد بر شوهر شد و 9سال داشت، کودکی او پایان یافته، مالش را در اختیار می‌نهند و حدود براو و برای او اقامه می‌شود (همان:1/32 باب4 ح 12).

-امام صادق علیه السلام: هنگامی‌که پسر 13ساله شد، خوبی و بدی هایش نوشته و بر بدی ها عقاب می‌شود و زمانی که دختر 9ساله شد، همان حکم را دارد، زیرا در 9سالگی حیض می‌شود (حرعاملی, همان:13/431 باب44 ح 12). در این روایت، تعلیلی آمده است که تکیه بر 9سالگی به جهت وقوع حیض در این زمان است. یعنی ملاک بلوغ، قاعدگی است و سن تابع آن می‌باشد. از تعلیل در این حدیث نتیجه‌ می‌شود که سن 9سالگی موضوعیّت نداشته و ملاک، حیض شدن است و لذا در روایات دیگری که 9سالگی به طور مطلق ذکر شده، نیزباید بر موردی حمل شود که دختران در این سن حایض گردند(مرعشی, 1371ش:12). بعبارت دیگر، سن 9سالگی دردختران، امارة طبیعی بلوغ نیست. زیرا بلوغ طبیعی دختران غالباً بعد از 12سالگی و با روییدن موی زهار و قاعدگی پدیدار می‌گردد. در واقع سن 9سالگی موضوعیت ندارد بلکه آمادگی بدنی و فکری دختر ملاک است.

در جواب معتقدین تکوینی-تعبدی بیان کرده‌اند که در پاره ای از روایات معتبر، امام‌ چنین فرض کرده‌اند که دختر به حد بلوغ نائل‌شده ولی هنوز حیض ندیده است[8]، پس ملاک بلوغ دختران تنها حیض شدن نیست.

طرفداران تکوینی محض گویند در این دسته روایات سن به همراه امارات شخصیه آمده است که نشان می‌دهد نزد شارع، «سن» مبدأ تعبدی نیست.

در این احادیث معتبرالسند و روایات دیگر، بر 9سالگی چند حکم مترتب شده است: اقامة حدود، خروج از کودکی، ازدواج. نسبت به اقامة حدود و خروج از کودکی، ممکن است گفته شود که اموری هستند تعبدی. اما ازدواج امری تعبدی نیست، بلکه امری طبیعی و خارجی است. مقصود از ازدواج این است که دختر قابلیت آمیزش داشته باشد و صرف تزویج مهم نیست. یعنی هر وقت دختر آمادگی جسمی‌و روحی برای ازدواج داشت، زمان ازدواج اوست، لذا «9سالگی» در بلوغ موضوعیّت ندارد، بلکه می‌خواهد کمترین مراتب قابلیت ازدواج را بیان‌کند. 9سالگی، نشانة حصول این آمادگی در خارج است. البته امکان دارد که دختر در 9سالگی قابلیت ازدواج و آمیزش داشته‌باشد ولی به اجماع همه فقها دخول به غیربالغ جایز نیست. بنابراین شارع به عنوان مقنّن هیچ نقشی در تعیین سن ازدواج ندارد. بلکه امکان قابلیت تزویج و آمیزش در 9سالگی ممکن است پیدا شود نه اینکه ملاک 9سال باشد. در این روایات پایان کودکی را حیض و احتلام معرفی می‌کند، یعنی بلوغ با این دو امر تحقق پیدا می‌کند چون بلوغ یک امر تکوینی است شارع مقدس نیز باید اماراتی را بیان‌کند که از سنخ امور تکوینی باشد. فقها این روایات را دیده‌اند ولی بدون توجه به مسأله احتلام و حیض و ازدواج، سن را ملاک تکلیف و اقامه حدود قرار داده‌اند(موسوی‌بجنوردی, 1380: 26–58).

در جواب این نظریه بیان شده که 9سالگی علّت تامه برای جواز تصرفاًت مالی قرار داده نشده، بلکه 9سالگی در بلوغ مقتضی چنین تصرفاًتی است. یعنی دختر و پسر بالغ شأنیت این تصرفاًت را دارند، و اگر سایر شرایطی که شارع قرار داده، وجود داشت این شأنیت و إقتضاء به فعلیّت می‌رسد. (سبحانی، 1418: 60–62).

از طرفی قائلین به تکوینی محض برای خدشه به روایات سن به بحث تردید در روایات نیز استناد جسته‌اند:

- امام باقر‌علیه‌السلام: با دختر همبستر نشوید، مگراینکه 9 یا 10ساله شود (همان:13/143 ح2؛ همان، 432 ح 2؛همان، 14/71 ح4).

- امام صادق‌‌علیه‌السلام:«کودک بین 15 تا 16سال برای روزه گرفتن تأدیب می‌شود»(همان:12/32).

شارع «سن» را ملاک قرار نداده است، بلکه نزد او ملاک بلوغ جنسی یا بلوغ حلم است. تعیین سن، در حقیقت بیان تقریبی آن است، در شأن و مقام معصوم نیست که در مقام تعیین، امری را مردّد بیان کند و طبق ادعای صاحب جواهر احتمال تردیدِ راوی، دلیل می‌خواهد. (مهریزی, 1380ش:177). اصل همان دو پدیده جسمانی یعنی حیض و احتلام است و سن ملاک نیست. شاهد این مدعا اختلاف روایات درباره سن است (معرفت، 1373ش، 13).

نقد و نظر:

در نظریه مشهور ایراد موضوعیت بخشیدن به سن خاص وارد است زیرا صرفنظر از مرسله بودن روایات استنادی، 9سالگی را بصورت مطلق موضوع تکلیف قرار داده‌اند در حالیکه روایات ناظربا دو قید «ازدواج» یا «آمیزش با شوهر» همراه شده‌اند، ولی همانگونه که بررسی شد در جمع بین روایات 9سالگی به تنهایی علامت بلوغ نبوده بلکه به قابلیت شوهر کردن مقید است. و در روایت دیگر بلوغ در 9سالگی با علت حیض معرفی شده است پس تا دختر حیض ندیده، به حکم علیت بالغ نشده و بلوغش وابسته به دیدن حیض است (صانعی، 1385، 9و45)

مقدس اردبیلی در این مورد می‌‌فرماید روایت قول مشهورضعیف است مضافا بر اینکه دلالتی بر مطلب مشهور ندارد و بطور کلی روایت صحیحی را ندیدم که صراحتا بر 15سالگی دلالت کند (مقدس اردبیلی، 1403، 188).

همانطور که بیان شد به غیر از ضعف احادیث مورد عمل مشهور، احادیث مورد استناد بطور مطلق دلالت و ظهور بر نظر مشهور مبنی بر بلوغ دختران در 9 سالگی و پسر در 15سالگی وجود ندارد بلکه این احادیث مقید به قیودی می‌‌باشند و یا سن با تردید بیان شده و هیچگاه بصورت مطلق بیانگر بلوغ نیست. از اینرو استناد مشهور به این روایات تمام نیست همانطور که نویسنده جامع المدارک نیز پس از بیان قول مشهور و استنادات آنها در مورد سن بلوغ پسر می‌‌فرماید که ادله قول مشهور اشکال دارد (خوانساری، 1405، 367)

بنابراین طبق نظریه تکوینی محض سن، موضوعیت ندارد و تنها طریقیت دارد و برعکس طبق نظریه تکوینی-تشریعی، سن (چه نظر مشهور و چه مخالف مشهور که معیار سن را به  عنوان ملاک بلوغ قبول دارند) موضوعیت دارد. چرا که در عمل یک عدد سنی  را برای بلوغ تشریع نموده‌اند. بنظر می‌‌رسد بحثی که وجود دارد هر دو نظریه اماره سن را بطور کامل مورد بررسی قرار نداده‌اند.

 اماره سن گاه می‌‌تواند صرفاً اماره ایی موضوعی و گاه می‌‌تواند اماره ایی طریقی باشد. با در نظر گرفتن این مبحث حتی بحث تردید در سن حل می‌شود. بدین صورت که در روایاتی نظیر موثقه عمار ساباطی (حرعاملی، 1/32، ح2)، صحیحۀ عبدالله‌بن‌سنان (صدوق، خصال، 2/495) ملاک را دردختر و پسر سن 13سالگی قرارداده است و در برابر اعمال خویش، مسئول می‌‌داند، مشروط بر اینکه قبل از سن 13سالگی پسر محتلم و دختر حیض نشده باشد. سن در این هنگام به عنوان اماره ایی موضوعی عمل می‌‌کند وقتی امارات تکوینی بوجود نیامده‌اند.

و از طرفی به آن دسته از فقها که طریقیت اماره سن را به بلوغ گسترش داده‌اند و ملاک را فقط معیار سن در بلوغ قرار داده‌اند نیز پاسخگوست. بطور مثال قول مشهور که بلوغ را سن 9سالگی دردختر و 15سالگی درپسر قرار داده‌اند. صرفنظر از آنکه دلایل قول مشهور مبنی بر وجود اجماع و روایات قابل مناقشه[9] است.

از آن جهت که بلوغ امری تکوینی است و دارای امارات تکوینی می‌باشد نمی‌‌توان امری تکوینی را با یک اماره ی غالبی نوعی به یک عدد خاص برای تمامی‌‌افراد بشر منحصر نمود. چرا که تردید در سن نشانگر آن است که بنابر شرایط و احوال متفاوت ممکن است این اماره نوعی متفاوت گردد.

فقط یک مبحث دیگر برای بحث می‌‌ماند و آن اینکه در روایاتی که اماره نوعی سن و امارات تکوینی باهم آمده‌اند چه رابطه ایی بین این دو دسته اماره وجود دارد.

 بعبارت دیگر اماره نوعی چه تفاوتی با اماره شخصیه دارد؟

بررسی تفاوت ملاکیت اماره نوعی سن با امارات تکوینی:

بعلاوه تفاوت ذاتی که بین دو دسته امارات نوعیه و شخصیه در تکوینی بودن و قراردادی بودن وجود دارد، بنظر می‌‌رسد تفاوت‌‌های دیگری بین این دو نوع امارات وجود دارد که موجب ماهیتی متفاوت شده است. به همین خاطر ابتدا بررسی می‌‌کنیم که آیا امارات تکوینی خود بلوغ هستند یا سبق بلوغ اند. اگر سبق بلوغ باشند که حالت استعداد امارات تکوینی را نیز شامل می‌شود. واگر امارات تکوینی خود بلوغ باشند، اماره سن می‌‌تواند بعنوان طریق راهگشا باشد وقتی با نیامدن امارات تکوینی، سنی را بعنوان اماره ماقبل این امارات تکوینی بیان شود، همانطوری که در روایات می‌‌بینیم. در اینجا به بررسی دو اماره تکوینی شاخص بلوغ یعنی احتلام و حیض در مقایسه با سن می‌‌پردازیم.

1-3 احتلام خود بلوغ است یا امارة آن؟

از ظاهر کلمات بسیاری از فقهاء بدست می‌آید که احتلام را خود بلوغ می‌دانند، نه دلیل و امارة آن و برخی به آن تصریح کرده‌اند (قطب راوندی،1405ق:1/428؛ حسینی حلبی،1417ق:1/531؛محقق حلی، 1408ق:2/85؛ طوسی، بی تا:2/282-283؛ حسینی عاملی، 1378ش:5/242؛ محقق اردبیلی، 1404ق:9/191-192؛ طوسی، 1408ق:718؛ حلّی، بی تا:367؛ محقق حلی، 1408ق: 2/84؛ فیض کاشانی،1401ق:1/14؛ بحرانی،1363: 20/344-351؛ علامه حلی، بی تا:1/168؛ شهیدثانی، 1412ق: 2/144؛ نجفی، 1981: 26/42-44).

باید به بناء مفهومی‌آنان از لغت احتلام مراجعه‌شود، اگر منظور فقهاء بروز تحولات جسمی‌و روحی و بیداری غریزة جنسی است. این برداشت معنای دیگر واژة بلوغ است نه امارة آن. ولی اگر مقصود از احتلام، خروج حسی و إنزال بالفعل و حالت اُرگاسم باشد، این معنا با ‌احتمال اول‌ سازگاری ندارد، و لذا باید معنای واژه احتلام را امارة بلوغ دانست تا بتوان إنزال بالفعل پس از تحقق بلوغ را از آثار بلوغ به شمار‌آورد.

نکته دیگری که باید یادآور شد این است که معیار احتلام در افاده بلوغ بین دختر و پسر مشترک است و صرفنظر از تصریح علامه حلی (حلی، بی تا،74) و شهیدثانی (شهیدثانی، 1412ق، 144)، صاحب جواهر از اصل اشتراک در احکام یاری می‌‌جوید با این شرط که خلاف آن ثابت نشده و عموم آیات و روایات موید باشد (نجفی، 1981م، 12).

2-3 حیض‌، خود بلوغ است یا اماره آن؟

دو نظریه در این مورد وارد شده است:

حیض خود بلوغ است(موسوی بجنوردی، 1374ش:12؛ معرفت، 1378، ش12: 2).

حیض دلیل بلوغ و دلیل سبق بلوغ است (شهیدثانی، 1414: 4/ 145؛ علامه حلی، 1412ق: 1/95-96؛ طباطبایی یزدی، 1409: 1/315؛ خمینی، 1368: 1/42؛ همو، 1420: 23؛ مغنیه، 1421: 47؛ میرزای قمی، 1378: 5/275-276).

«از نشانه‌های بلوغ، حیض و حامله شدن می‌باشد و در نشانه بودن این دو مخالفی را نیافتم، ولی آیا این دو، سبب بالغ شدن (نفس بلوغ) هستند یا نشانه بالغ بودن. ظاهر سخنان مشهورنظریّة دوم است و شهیدثانی در مسالک ادعای اجماع دارد. نظرمشهوردلیل آورده‌اند که تحقّق حیض تنها پس از پایان 9سالگی است. پس معلوم می‌شود که قبل از حیض بالغ بوده است (میرزای قمی, 1378: 5/275–276). [حیض نشانة بالغ شدن نیست، بلکه نشانة بالغ بودن است[

3-3 بررسی اماره سن

1- روایاتی که سن خاصی را برای بلوغ معین کرده‌اند، متحد و یکسان نیستند، بلکه با سندهای قابل اطمینان هر کدام سن خاصی را معین کرده‌اند و اگر سن به صورت شاخصی تعبّدی یا شاخصی متعلق به زمان معصوم مد نظر بود، می‌بایست روایات بطور یکسان سن واحد را معرفی می‌کردند.

از طرفی همانطور که بیان شد دسته ایی از روایات، سن را به همراه امارات تکوینی بکار برده‌اند و موضوعیت را از اماره سن برداشته شده و سن فقط طریقیت دارد. روایاتی نظیر:

- موثقه عبدالله‌بن‌سنان از امام صادق‌علیه‌السلام:«دختر وقتی به 9سالگی رسید، حسنات و سیئات براو نوشته‌شده وعقوبت می‌شود زیرا دختر در 9سالگی حیض می‌شود» (حرعاملی, بی تا: 13/431).

در این روایت، علت تشریع 9سالگی، رسیدن به حدّ زنانگی است. و لذا 9سالگی به عنوان حد بلوغ جنسی معرفی‌شده، و خود 9سالگی موضوعیّت ندارد.

- صحیحة حمران از امام باقرعلیه‌السلام (همان، 1/30) بر مطلب ما دلالت دارد، مقصود امام از ازدواج و آمیزش این‌است‌ که امکان ازدواج و آمیزش با دختر وجود داشته‌باشد، یعنی کنایه از بلوغ جنسی است. بنابراین امام می‌خواهد روشن کند که 9سالگی موضوعیت ندارد، بلکه در صورتی محل اعتناست که در کنار بلوغ جنسی و به عنوان اماره‌ای از آن مطرح باشد.

روایات 13سالگی نیز همین گونه است؛ یعنی 13سالگی نیز بخودی خود موضوعیّت ندارد، و این سن نیز به ضمایم امارات دیگر (احتلام و حیض) همراه شده‌است.

- «اگر کودکان در کرات دیگر، دریک سال به حدّمردان برسند درصورتیکه با احتلام همراه باشد، یا روییدن موی خشن برزهار، اشکالی درحکم بلوغ و آثارش نیست. اما اینکه سنْ ساقط شود دشوار است، اگر دانسته‌شودکه به حدّ مردان رسیده‌اند، بعید نیست سن ساقط گردد. اگر تا 30سال به حد مردان نرسیدند وهنوز نابالغند، ظاهراً حکم به بلوغشان نمی‌شود وهمچنین اگر فرض شود کودکان مصنوعی چنین هستند. اگر به جهت عوامل طبیعی مانند حرارت خورشید، سیر طبیعی رشد و بلوغ کُند یا سریع شود، همین حکم را دارد» (خمینی, 1368: 2/641).

معتقدین تکوینی محض از فتوای امام چنین برداشت نموده‌اند که؛ اولاً سن ازنظرایشان موضوعیّت ندارد، و ثانیاً به لحاظ موضوعیت نداشتن سن، امارة سن را درکنار سایرامارات قرار می‌دهند. و ثالثاً ملاک بلوغ را در صورت نبود سایرامارات، رسیدن به حد مردانگی می‌دانند. زیرا خود معصومین هم خواسته‌اند، موضوعیت اعداد 9 یا 13سالگی را از بین‌ببرند و برای از بین بردن موضوعیت اعداد حتی قرینه هم به‌کاربرده‌اند و قرینة ایشان ضمیمه کردن سایر امارات به امارة 9 یا 13سالگی می‌باشد (مهریزی،1380، 166).

ولی به این نکته توجه نداشته‌اند که امام میفرماید اگر بخواهد سن ساقط شود دشوار است و برخلاف قائلین این نظریه که کاملا اماره سن را کنار گذاشته‌اند و بلوغ را صرفاً تکوینی با امارات تکوینی بیان نموده‌اند، امام خمینی وقتی سن را ساقط می‌‌کند که بلوغ ایجاد شده است. یعنی همانطور که بیان شد امارات تکوینی، امارات خود بلوغ هستند بدین معنا که اگر امارات تکوینی ظاهر شد یعنی بلوغ آمده است. اما نوع اماره سن کاملا متفاوت از امارات تکوینی است بدین نحو که برطبق همان روایاتی که جهت اثبات دلیل خود آوردند بر اینکه سن موضوعیت ندارد. این امارات تا وقتی راهگشا هستند و طریق هستند که امارات تکوینی نیامده باشد و تا هنگامی‌‌که امارات تکوینی نیامده است سن، مشخص کننده بلوغ می‌باشد. و طبق همین روایات اماره سن، بازه قبل از بلوغ را نشان می‌‌دهد و بعبارت دیگر کمترین حد ممکن برای شروع و امکان تحقق امارات تکوینی را بصورت عام و نه بصورت شخصی روشن می‌‌کند و این در کلام هر دو نظریه مشهود است. هر دو نظریه قائلند بر اینکه سن می‌‌تواند بازه حداقلی را بر حسب افراد متفاوت نشان دهد:

«بلوغ، امری طبیعی است که نقش شارع بیان امارات و علائم آن است. تعبد شرعی در زمینه طبیعی و دیگر موضوعات شرعی نیست، مگر در باب عبادات. لذا در ابواب فقهی غیرعبادی، کار شارع بیان احکام وضعی یا تکلیفی در موضوعات خارجیه است، مگر قید یا شرطی اعتبار کند که درحکم شرعی، دخالت دارد. معیار اصلی دربلوغ دختران، حیض است که معادل احتلام درپسران است و مطرح شدن سن، ناظر به کمترین حد ممکن برای تحقق حیض دردختران و احتلام درپسران است» (معرفت، همان)

«9سالگی امارة مراحل اولیة بلوغ است، به خلاف آن دو که نشانة مراحل پایانی می‌باشند، و لذا در صورت جهل به سن دختر و پیدایش آن دو اماره، به بالغ بودن وی حکم می‌شود» (سبحانی، 1418ق:58).

روایات، سن را در صورتی بهمراه امارت تکوینی آورده که بعنوان اماره ایی برای شروع بازه بلوغ تکوینی قرار داده البته تا مادامی‌‌که بلوغ بوسیله امارات تکوینی نیامده است. و با توجه به نظریات دو دسته قائلین تکوینی محض و تکوینی-تشریعی، بنظر می‌‌رسد که سن در هنگامی‌‌که حالت طریقیت دارد در مقام بیان حداقل بازه می‌باشد.

هنگامی‌‌که امارات تکوینی به همراه اماره سن آمده‌اند دو حالت ایجاد می‌شود. حالت اول، اماره سن در بازة پایینی مانعیت ایجاد می‌کند برای امارات تکوینی، بطور مثال دردختر اگر قبل از 9سالگی خونی مشابه حیض ببیند، بالغ محسوب نمی‌شود. و اماره حیض هم به تنهایی نمی‌‌تواند ملاک بلوغ دختران باشد زیرا به اجماع فقها و روایات خون قبل از 9سالگی حیض نیست. حالت دوم، امارات تکوینی نیز در بازه بالایی مانعیت ایجاد می‌‌کند برای سن. بطور مثال در هیچ روایتی بر وقوع بلوغ از 13سالگی به بالا دردختر تعمیم نداده‌است و نمی‌توان مورد حیض دختری که در سن 14سالگی یا بیشتر حیض می‌بیند را با روایات منطبق ساخت و دلیل بر بالغ شدن در این سن دانست بدلیل دسته روایاتی که بطور محض برای امارات تکوینی آمده‌اند و روایاتی که امارات تکوینی را بهمراه سن آورده‌اند. در نتیجه اگر قبل از آن سن، دختری خونی ببیند حیض نیست، و باز بخاطر همین تغییرات آب و هوایی، دختری بعد از 13 سالگی حیض ببیند طبق روایات سن، بلوغ از 13 سالگی بالا نمی‌رود و اگردو امارة دیگر (حیض، احتلام و انبات) ظاهر نشود باید اماره سن را ملاک قرار داد. و منظورمان از اینکه می‌گوییم «سن» امارة غالبی است همین است که در صورت عدم بروز دو امارة دیگر باید سن امارة غالبی ما باشد. یعنی اماره سن، امارات تکوینی را محدود می‌‌کند و امارات تکوینی اماره سن را محدود می‌‌کند. پس روایات متعدد سن، بازه را مشخص می‌‌کند بازه حداقلی و حداکثری که بلوغ ممکن است در آن اتفاق بیفتد. به همین خاطر نمی‌‌توان مانند قائلین تکوینی محض برای دوری از مبدا تعبدی سن، کاملا اماره سن را کنار نهاد و یا مانند قائلین تکوینی-تعبدی، امارات تکوینی را نادیده گرفت.

احتلام، حیض و حمل و إنبات نقطة انتهایی بلوغ و نقطة وصول بلوغ می‌باشند، و هر گاه در مورد طفلی شک کردیم بالغ شده یا نه اگر یکی از این علائم در او موجود باشد حکم به سبق بلوغ در او می‌نماییم. اما در هنگام شک در مورد کودکی که این نشانه ها در او ظاهر نگشته است این طریقه کاربرد ندارد و برای رفع آن می‌‌توان به اماره قراردادی و نوعی سن رجوع کرد. بخصوص وقتی نشانه‌‌های تکوینی بلوغ با لحاظ شرایط و ژن و مکان متفاوت می‌‌گردد.

2- از سویی دیگر، آنچه را زیست شناسان و فقیهان درباره بلوغ گفته‌اند از نشانه‌های بلوغ است و هیچ کدام خود بلوغ را تعریف نکرده‌اند، و چاره ایی جز برشمردن علایم و آثار آن نداشته‌اند. بطور مثال درتعریف آب گفته می‌شود مایعی است سیال، بی رنگ، بی بو وبی طعم. وقتی در این تعریف دقت شود خواهیم دید که صفات آب است و خود آب معرفی نشده است. ولی آیا بیان این اوصاف معرّف واقعی آن شخص خواهد بود؟

از این رو، وقتی برای بلوغ اماره و نشانه‌هایی قرار می‌دهند به این معنا اشاره کرده‌اند که بلوغ قبلاً وجود یافته و موجود شده است و پس از موجود شدن، صفات خود را بروز داده است. از اثر پی به وجود منشا می‌‌بریم. مرحله وجودیِ اثر بعد از مرحله وجودی منشا است. همانطور که بررسی شد امارات تکوینه وجود بلوغ را اثبات می‌‌نمایند و در واقع خود بلوغند  چون هم بلوغ تکوینی است وهم امارات شخصیه آن. ولی اماره سن، اماره ایی  نوعی است که بازه حداقلی و حداکثری را نشان می‌‌دهد،  پس می‌‌توان گفت که امارة سن رابطة عرضی با سایر امارات ندارد، بلکه رابطة طولی با سایر امارات (احتلام، حیض و انبات) دارد. یعنی اگر امارة احتلام یا حیض یا انبات آمد، دلیل است که امارة سن نیز قبلاً آمده است. به طور مثال دختری حایض شد پس اماره سنی را نیز باید داشته باشد که طبق احادیث 9سالگی است. به بیان دیگرراهی برای کشف بلوغ نداریم مگر اینکه اماراتش ظاهر شود و چون بلوغ جسمی‌‌امری شخصیّه است که در افراد مختلف با مزاج‌‌های متفاوت در سنین مختلف بروز می‌کند، به این نتیجه می‌‌رسیم که امارات با هم متفاوتند بعضی امارات ‌شخصی مانند امارة حیض، انبات و احتلام نمی‌توانند ملاک عمومی‌‌قرار گیرند، ولی سن یک امارة قرار دادی است که جنبة عمومی‌و نوعی دارد. پس صرف وجود اماره شخصی در تحقق بلوغ کفایت نمی‌‌کند بخصوص در حالت حداقل سنی که امکان دارد حیض یا احتلام وجود نداشته باشد. نه می‌‌توان کاملا اماره سن را کنار زد و نه می‌‌توان صرفاً به اماره سن اکتفا کرد بخصوص در حالتی که طبق بعضی نظریات اماره سن را بر روی 13 گذاشته‌اند اگر قبل از این سن دختر حایض و پسر محتلم شد و همچنین نمی‌‌توان مانند قول مشهور برای جلوگیری از این اتفاق فقط قائل به 9سالگی شد زیرا ممکن است این فرد بر طبق شرایط ژنیتیکی و جوی در 13سالگی حایض یا محتلم شود.

با این فرضیه، جمع بین روایات متعدد در مورد سن، بدین صورت است که چون بلوغ یک کلی مشکک است (لنکرانی, 1379: 3/201–204) و به حسب طبایع انسانی دارای مراتب شدّت و ضعف می‌باشد زیرا مراتب قوت و ضعف انسان ها متفاوت است، در یک فرد در سن 9سالگی و در فرد دیگر در  سن 10سالگی و در فرد دیگر در 13سالگی بروز می‌کند، ولی به‌هرحال این کلی مشکک (بلوغ) دارای بازة زمانی مشخص برای بروز می‌باشد. از موضوعیّت بخشیدن  به هر یک از سنین 9 یا 13سالگی جلوگیری شود. و بازة زمانی امارة سنی بلوغ دختران 9 تا 13سالگی می‌باشد، همان‌طورکه آمار بیان‌شده نیز این نظر را تایید می‌کنند و در  همین بازة زمانی است که زن بودن یا قابلیت نکاح در دختر ایجاد می‌شود و این بازة زمانی (امارة سن) برای هر فردی به تناسب شرایط آب و هوایی و ژنتیکی و منطقه‌ای متفاوت است.

وظیفة فقیه بیان حکم است و وظیفۀ تشخیص موضوع به عهدة مکلف است. این مکلفین هستند که باید ببینند از نظر شرایط آب و هوایی و ژنتیکی و خانواده‌های نزدیک مانند خاله و عمه و... در چه هنگامی‌بالغ می‌شوند. لذا از بین 9 تا 13سالگی یکی را برگزینند و وظایف دینی خود را انجام دهند.

نتیجه گیری

همانطور که بیان شد احتلام و حیض، امارات تکوینی هستند که نشان دهنده سبق بلوغ هستند و لذا بر معنای لغوی اول مطابقت دارند و اماره سن، اماره ایی است که در صورت نبودن امارات تکوینی امکان تحقق بلوغ را تضمین می‌‌نمایند و بر معنای لغوی دوم بلوغ مطابقت دارد. تایید این معنا همانست که تمامی‌فقهاء بر این باورند که: حیض و احتلام به شرطی می‌تواند امارة بلوغ قرارگیرد که در زمان «‌امکان‌» ‌محقق شده ‌باشد‌‌(علامه حلی, بی تا:2/73). بطور مثال اگر کسی قائل باشد که حیض خود بلوغ است، باید خون قبل از 9سالگی را نیز حیض بدانند و این خلاف اجماع عامه و خاصه می‌باشد. ازطرفی اماره سن به همان اندازه که زمینة امارة حیض را دارد به همان اندازه زمینة امارة احتلام و انبات را نیز دارد و لذا حیض علیّت منحصره نمی‌باشد بلکه علیّت های دیگری به نام احتلام و انبات نیز در میان است.

به عبارت دیگر، ملازمه بین اماره سن و امارات تکوینی وجود دارد اما این تلازم به نحو تام بر روی سن خاصی نمی‌باشد بلکه امارات سنیه تا زمانی موثرند که امارات تکوینی نیامده‌اند و از طرف دیگر امارات تکوینی زمانی موثرند که یکی از امارات سنیه (اعدادمتفاوت در روایات) آمده باشد که البته این اعداد متفاوت بازه مشخصی دارند و برای دختران از سن 9تا13سالگی است و برای پسران از سن 13تا15سالگی می‌باشد.

اختلاف در روایات  سن، نقص محسوب نمی‌شود، بلکه اختلاف روایات سنی (9، 10، 12، 13) نشان می‌‌دهد که بلوغ دارای بازة زمانی است و این بازة زمانی بخاطر اختلاف ظهور سایر امارات شخصیه (بغیر از امارة نوعی سن) در افراد است. و اصلاً نشان دهندة ذکاوت و دوربینی شارع است که شرایط متفاوت انسانی را درنظر دارد. و لذا می‌‌توان گفت روایات هیچ گونه تعارضی با یکدیگر ندارند، بلکه همدیگر را تأیید می‌کنند و مکمل تکوینیات می‌باشند. و همانند مبحث حیض چگونه دختران برای پیدا کردن اولین عدد حیض خود و تعداد روزها و سایر مطالب تکلیفی به خانواده و نزدیکان خود رجوع می‌کنند، مورد بحث ما نیز همین‌گونه‌است یعنی برای انتخاب بازة زمانی 9 تا 13سالگی باید به نزدیکان خود رجوع کنند و عدد سنی خود را ‌بدست آورند. و سایر امارات شخصیه بلوغ (احتلام و حیض و انبات) نیز به عنوان اماراتی که امکان تحقق داشته باشند، در بدست آوردن عدد سنی به یاری مکلفین می‌آیند.

تمامی‌آنچه بیان‌شد در مورد پسران نیز صدق می‌کند یعنی در مورد امارة نوعی سنی در پسران، آنها دارای بازة زمانی 13تا 15سالگی می‌باشند که می‌توانند به نزدیکان واجداء خود رجوع کنند، البته هر گاه امارة شخصی احتلام آمد، حکم به سبق بلوغ آنها می‌شود و لذا بازة زمانی پسران منوط به عدم وجود امارة احتلام قبل از پانزده سال است(همان‌طورکه در روایات آمده است).

به‌نظرمی‌رسد این نظر هم پشتوانة شرعی دارد و هم پشتوانة عقلی. پشتوانة شرعی آن جمع روایی بین روایات مختلف سِنی می‌باشد. پشتوانة عقلی آن اینکه بلوغ امری مشکک است که افراد و دختران یا پسران در مراتب مختلف سنی (که با توجه شرایط تغییر می‌کند) بالغ می‌شوند. یعنی ممکن است دختری در سن 9سالگی امارات بلوغ خود را ببیند و یا در سن 13سالگی امارات بلوغ خود را ببیند و این به لحاظ همان تشکیک بلوغ است.

برای تشخیص بلوغ تکوینی دو دسته امارات قرار داده شده است اماراتی که از جنس خود بلوغ تکوینی هستند که این امارات شخصیه هستند و یکسری امارات قراردادی وعمومی‌‌هستند. امارات تکوینی ممکن است بر حسب شرایط خاصی همانطور که امام خمینی فرمودند اصلاً بروز نکند و یا بخاطر شرایط ماورایی متفاوت گردد که امارات قراردادی در این هنگام به کمک می‌‌آید و تعیین مرز برای امارات تکوینی می‌‌نماید. همچنین است اگر اماره سنی موجود باشد ولی امارات تکوینی نیامده است به دلیل شرایط خانوادگی یا موقعیت جغرافیایی و البته با لحاظ بازه زمانی سن مشخص که از محدوده خاصی که شارع فرموده بیشتر نگردد.

به عبارت دیگر جمع بین نظریه تکوینی محض و تکوینی-تشریعی این است که این قسمت از نظریه تکوینی محض را می‌‌پذیریم که بلوغ تکوینی با امارات تکوینی نیز همراه است که باید در یافتن آن از این امارات تکوینی همانطور که در آیات و روایات آمده بهره جست ولی با این قسمت نظریه که کاملا اماره قراردادی سن را کنار گذاشته نیز مخالف است زیرا اماره سن بعنوان ملاک برای یافتن بازه پایینی و بالایی بلوغ بیان شده‌اند. از طرفی نظریه تکوینی-تشریعی بطور کامل امارات تکوینی را کنار گذاشته و بلوغ تکوینی را با اماره قراردادی سن بیان کرده و به سن موضوعیت بخشیده است در حالیکه همانطور که بیان شد در قرآن صرفاً امارات تکوینی آمده است و در روایات اماره سن مقید به امور تکوینی شده‌اند و این در حالیست که خود آنها اذعان دارند که بلوغ امری تکوینی است. و بدین صورت اماره سن بعنوان طریقی راهگشا به همراه امارات تکوینی بهمراه تردید بیان شده‌اند تا گویای تفاوت نوع افراد در بلوغ تکوینی باشد.

 

 

فهرست منابع

  • إبراهیم، أنیس، المعجم الوسیط، قاهره، بی نا،1392ق.
  • ابن ذکریا، احمدبن فارس، مجمل اللغه،کویت، المنضمه العربیه فی الثقاقه،1405ق.
  • ابن ذکریا، احمدبن فارس، معجم مقایس اللغه، قم، دارالکتب العلمیه،1389ق.
  • احمدی، احمد، روانشناسی نوجوانان و جوانان، اصفهان، مشعل،1368ش.
  • اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، قم، نشراسلامی،1404ق.
  • آسیموف، آیزاک، تن آدمی، مترجم:محمّد بهزاد، ت‍هران‌‌، ع‍ل‍می‌‌و ف‍ره‍ن‍گ‍ی‌،۱۳۶۶ش.
  • بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، قم، نشراسلامی، بی تا.
  • پارسا، مهرداد، دایرة المعارف پزشک خانواده، تهران، اکباتان،1362ش.
  • جزائری، احمد بن اسماعیل، قلائدالدّرر فی بیان آیات الاحکام بالاثر، بیروت، دارالوفاء،1404ق.
  • چ – آ.، هادفیلد، روان شناسی کودک و بلوغ، مترجم:مشفق همدانی، بی جا، صفی علیشاه،1353ش.
  • حرعاملی، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، بیروت، دارالحیاءالتراث العربی، بی تا.
  • حسینی سیستانی، سیدعلی، الفتاوی المیسره، قم، مکتبه سیدعلی سیستانی،1417ق.
  • حسینی عاملی، سیدجواد، مفتاح الکرامه فی شرح قواعد العلامه، بیروت، آل البیت، بی‌تا.
  • حسینی بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، آفتاب، بی تا.
  • حسینی حلبی، حمزه بن زهره، الغنیه ال‍ن‍زوع‌ ال‍ی‌ ع‍ل‍می‌‌الاص‍ول‌ وال‍ف‍روع‌، ق‍م‌، ص‍ادق،۱۴۱۷ق‌.
  • حسینی واسطی، محمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، دارالتراث العربی، بی تا.
  • حلّی، ابن ادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم، نشراسلامی، بی تا.
  • حلی، ابن مطهر (علامه حلی)، ارشاد الاذهان الی احکام الایمان، قم، نشراسلامی،1410ق.
  • حلی، ابن مطهر، تحریر الأحکام الشرعیة علی مذهب الامامیه، تهران، بی نا،1314ش.
  • حلی، ابن مطهر، تذکرة الفقهاء، قم، مکتبه المرتضویه، بی تا.
  • حلّی، ابن مطهر، قواعد الأحکام فی معرفه الحلال و الحرام، قم، رضی، بی تا.
  • حلّی (علامه)، منتهی المطلب ف‍ی‌ ت‍ح‍ق‍ی‍ق‌ال‍م‍ذه‍ب‌، م‍ش‍ه‍د، م‍ج‍م‍ع‌‌ال‍ب‍ح‍وث‌‌الاس‍لام‍ی‍ه‌‏،۱۴۱۲ق‌.
  • حلی طوسی، محمد بن حمزه، الوسیلهال‍ی‌ ن‍ی‍ل‌ ال‍ف‍ض‍ی‍ل‍ه،ق‍م‌، م‍ک‍ت‍ب‍ه‌ ‍م‍رع‍ش‍ی‌ ن‍ج‍ف‍ی‌،۱۴۰۸ق‌.
  • حلی، نجم الدین جعفر بن حسن (محقق حلّی)، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال والحرام، نجف، الأدب،1389ق.
  • خمینی، حاشیة العروة الوثقی، ق‍م‌، دارال‍ت‍ف‍س‍ی‍ر‏‏‏،۱۴۲۰ق.
  • خمینی، روح الله، تحریر الوسیله، قم، اسلامی،1368ش.
  • خوانساری، احمد، جامع المدارک، قم، صدوق، 1405ق.
  • دبس، موریس، مراحل تربیت، مترجم:علیمحمد کاردان، تهران، دانشگاه تهران،۱۳۷۴ش.
  • دهخدا، علی اکبر،‌ لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، بی تا.
  • رازی، جمال الدین ابوالفتوح، رَوح الجنان و رُوح الجنان، تصحیح:علی اکبرغفاری، تهران،اسلامیه، بی تا.
  • راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ قرآن، مترجم:غلامرضا خسروی؛ تهران، مرتضوی،1362ش.
  • راوندی، قطب الدین، فـقــه القـرآن، قم، مکتبه مرعشی نجفی،1405ق.
  • سبحانی، جعفر، البلوغ، قم، صادق‌،1418ق.
  • سعید زاده، سیدمحسن، «بلوغ دختران، طبیعی یا فقهی»، زنان، 4/1374.
  • سیوری، ابوعبدالله، کنز العرفان فی فقه القرآن، تهران، المکتبه المصریه،1385ش.
  • شهیدثانی، الروضة البهیّة فی شرح اللمعه الدمشقیه، بیروت، داراحیاءالتراث العربی،1412ق.
  • شهیدثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، بیروت، معارف اسلامی،1414ق.
  • صادقی، محمد، الفرقان ف‍ی‌ ت‍ف‍س‍ی‍ر ال‍ق‍رآن‌ ب‍ال‍ق‍رآن‌ و ال‍س‍ن‍ه‌، ل‍ب‍ن‍ان‌، دارال‍ت‍راث‌ الاس‍لام‍ی‌،۱۳۹۴ق‌.
  • صانعی، یوسف، بلوغ دختران(فقه وزندگی7)، میثم تمار،1385.
  • صدوق، الخصال، قم، جماعه المدرسین،1403ق.
  • صدوق، المقنع، ق‍م‌، هادی‌،۱۳۸۴ش.
  • صدوق، من لا یحضره الفقیه، مترجم: محمّدجوادغفاری، تهران، ‌صدوق،1369ش.
  • صفاتی، زهره، «سن بلوغ»، روزنامه رسالت،1375ش.
  • طباطبائی، سیّدعلی، ریاض المسائل، بی جا، محمدخوانساری،۱۲۹۸ق.
  • طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، مترجم:محمدباقرموسوی، تهران، محمدی،1374ش.
  • طباطبائی یزدی، محمدکاظم، مستمسک العروة الوثقی، قم، میثم تمار،۱۴۲۷ق.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ‌مترجم:احمد بهشتی، تهران، فراهانی،1351ش.
  • طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، قم، مکتبه المرتضویه،1362ش.
  • طوسی، المبسوط فی فقه الامامیه، تهران، محمّدیه، بی تا.
  • طوسی،محمدبن حسن، الخلاف، قم، نشراسلامی،1407ق.
  • طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی تا.
  • طوسی، تهذیب الاحکام، بی جا، به اهتمام سیدمحمدعلی تاجر،۱۳۱۷ق.
  • غربال، محمد شفیق، موسوعه العربیه المیسره، قاهره، دارالشعب،1912م.
  • غروی تبریزی،التنقیح، قم، احیاءآثار‌امام‌خوئی، بی تا.
  • غضنفری، علی، الاضواء الفقهیّه رسالة فی البلوغ، قم، طاووس بهشت،1380ش.
  • فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، قم، دارالهجره،1410ق.
  • فیض کاشانی، محمّدمحسن، مفاتیح الشرایع، قم، الذخائرالإسلامیه،1401ق.
  • قرنجیه، نجیب؛ موسوعه العربیه، بیروت، دارریحانی،1955م.
  • قمی، ابوالقاسم، غنائم الایام فی مسائل الحلال و الحرام، ق‍م‌‌، اع‍لام‌ اس‍لام‍ی‌،1378ش.
  • کاتوزیان،‌ ناصر،اعمال حقوقی قرارداد و ایقاع، ت‍ه‍ران‌،‌ س‍ه‍امی‌‌ان‍ت‍ش‍ار،۱۳۸۴ش.
  • لنکرانی،فاضل، سیری کامل در اصول فقه (دروس کامل خارج اصول قم، روزنامه فیضیّه،1379ش.
  • مراغی، احمد مصطفی، تفسیر المراغی، بیروت، دارالفکر،1365ق.
  • مرعشی، سیدمحمدحسن، «تحقیقی درباره سن بلوغ»، قضایی وحقوقی دادگستری، 4، 1371.
  • مرعشی، ندیم و اسامه، صحاح فی اللغه و العلوم، بیروت، دارالحضره العربیه،1974م.
  • معرفت، محمدهادی، «حد الیأس و حد البلوغ»، فکر اسلامی، 1، 3و4، 1373ش.
  • معرفت، محمدهادی، بلوغ، کتاب نقد، سال سوم، ش12، 1378.
  • مغنیّه، محمّد جواد، الفقه علی المذاهب الخمسة، تهران، صادق،1374ش.
  • مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفایده و البرهان، قم، جامعه مدرسین، 1403ق.
  • مقری فیومی، اح‍م‍دب‍ن‌م‍ح‍م‍د، المصباح المنیرف‍ی‌ غ‍ری‍ب‌ ال‍ش‍رح‌ ال‍ک‍ب‍ی‍ر (ف‍ت‍ح‌ ال‍عزی‍ز)، ب‍ی‍روت‌، دارال‍ق‍ل‍م‌، بی تا.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه،1354ش.
  • موسوی بجنوردی، مجموعه مقالات فقهی و حقوقی،فلسفی،اجتماعی، ت‍ه‍ران‌، ع‍روج‌‏‏‏،۱۳۸۰ش.
  • موسوی بجنوردی، سیّدمحمّد، «سن بلوغ دختران»، فرزانه، 2/6، 1374ش.
  • مولند، اینار، جهان مسیحیت، مترجم:محمدباقرانصاری، تهران، امیرکبیر،1378ش.
  • مهریزی، مهدی، بلوغ دختران، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد،1380ش.
  • نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، بیروت، دارالحیاء التراث العربی،1981م.
  • وایت، ویلیام آلنسون، روان شناسی بلوغ، مترجم:فضل الله شاهلویی، تهران، حسام،1370ش.

 

 

 

[1]  قائلین به نظریه تکوینی محض اغلب کسانی هستند که اماره سن را به علت اینکه از جنس تکوینی نیست کنار گزارده اند و صرفاً به امارات تکوینی در بلوغ تکوینی استناد می‌نمایند. قائلین به تکوینی تعبدی بودن بلوغ دسته مقابل گروه اول هستند که اصل معیار سن را قبول دارند، اما در عدد با هم اختلاف دارند.

[2] نساء/ 6.

[3] نور/ 58.

[4] المومن/67.

[5] نساء/ 6.

[6] نور / 59.

[7] المومن /67.

[8]امام صادق‌علیه‌السلام دربارة مردی که کنیز حیض ندیده ایی را خریداری کرده‌، فرمودند: اگر کنیزی غیربالغ است که خوف حامله شدن او نمی‌رود، نیازی نیست عده‌نگه دارد و اگر بخواهد می تواند او را وطی نماید. و اگر کنیز بالغ است و حیض ندیده است، باید عده نگه‌دارد(حرعاملی, 1403ق:14/498 ح1).

[9] اولا اجماع مدرکی است. اجماع در جایی حجت است که عقل را بدان راهی نیست ولی دلیل نقلی محکمی میتوان یافت.ثانیا قطع نظر از حجیت، تحقق اجماع مورد خدشه است زیرا بزرگان زیادی در کتاب های خود اقوال دیگری که مقابل قول مشهور قرار گرفته اند را بیان نموده اند (شهید ثانی، 1412، 45؛ طوسی، 1407، 281-283؛ حلی، بیتا، 251).

  • إبراهیم، أنیس، المعجم الوسیط، قاهره، بی نا،1392ق.
  • ابن ذکریا، احمدبن فارس، مجمل اللغه،کویت، المنضمه العربیه فی الثقاقه،1405ق.
  • ابن ذکریا، احمدبن فارس، معجم مقایس اللغه، قم، دارالکتب العلمیه،1389ق.
  • احمدی، احمد، روانشناسی نوجوانان و جوانان، اصفهان، مشعل،1368ش.
  • اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، قم، نشراسلامی،1404ق.
  • آسیموف، آیزاک، تن آدمی، مترجم:محمّد بهزاد، ت‍هران‌‌، ع‍ل‍می‌‌و ف‍ره‍ن‍گ‍ی‌،۱۳۶۶ش.
  • بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، قم، نشراسلامی، بی تا.
  • پارسا، مهرداد، دایرة المعارف پزشک خانواده، تهران، اکباتان،1362ش.
  • جزائری، احمد بن اسماعیل، قلائدالدّرر فی بیان آیات الاحکام بالاثر، بیروت، دارالوفاء،1404ق.
  • چ – آ.، هادفیلد، روان شناسی کودک و بلوغ، مترجم:مشفق همدانی، بی جا، صفی علیشاه،1353ش.
  • حرعاملی، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، بیروت، دارالحیاءالتراث العربی، بی تا.
  • حسینی سیستانی، سیدعلی، الفتاوی المیسره، قم، مکتبه سیدعلی سیستانی،1417ق.
  • حسینی عاملی، سیدجواد، مفتاح الکرامه فی شرح قواعد العلامه، بیروت، آل البیت، بی‌تا.
  • حسینی بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، آفتاب، بی تا.
  • حسینی حلبی، حمزه بن زهره، الغنیه ال‍ن‍زوع‌ ال‍ی‌ ع‍ل‍می‌‌الاص‍ول‌ وال‍ف‍روع‌، ق‍م‌، ص‍ادق،۱۴۱۷ق‌.
  • حسینی واسطی، محمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، دارالتراث العربی، بی تا.
  • حلّی، ابن ادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم، نشراسلامی، بی تا.
  • حلی، ابن مطهر (علامه حلی)، ارشاد الاذهان الی احکام الایمان، قم، نشراسلامی،1410ق.
  • حلی، ابن مطهر، تحریر الأحکام الشرعیة علی مذهب الامامیه، تهران، بی نا،1314ش.
  • حلی، ابن مطهر، تذکرة الفقهاء، قم، مکتبه المرتضویه، بی تا.
  • حلّی، ابن مطهر، قواعد الأحکام فی معرفه الحلال و الحرام، قم، رضی، بی تا.
  • حلّی (علامه)، منتهی المطلب ف‍ی‌ ت‍ح‍ق‍ی‍ق‌ال‍م‍ذه‍ب‌، م‍ش‍ه‍د، م‍ج‍م‍ع‌‌ال‍ب‍ح‍وث‌‌الاس‍لام‍ی‍ه‌‏،۱۴۱۲ق‌.
  • حلی طوسی، محمد بن حمزه، الوسیلهال‍ی‌ ن‍ی‍ل‌ ال‍ف‍ض‍ی‍ل‍ه،ق‍م‌، م‍ک‍ت‍ب‍ه‌ ‍م‍رع‍ش‍ی‌ ن‍ج‍ف‍ی‌،۱۴۰۸ق‌.
  • حلی، نجم الدین جعفر بن حسن (محقق حلّی)، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال والحرام، نجف، الأدب،1389ق.
  • خمینی، حاشیة العروة الوثقی، ق‍م‌، دارال‍ت‍ف‍س‍ی‍ر‏‏‏،۱۴۲۰ق.
  • خمینی، روح الله، تحریر الوسیله، قم، اسلامی،1368ش.
  • خوانساری، احمد، جامع المدارک، قم، صدوق، 1405ق.
  • دبس، موریس، مراحل تربیت، مترجم:علیمحمد کاردان، تهران، دانشگاه تهران،۱۳۷۴ش.
  • دهخدا، علی اکبر،‌ لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، بی تا.
  • رازی، جمال الدین ابوالفتوح، رَوح الجنان و رُوح الجنان، تصحیح:علی اکبرغفاری، تهران،اسلامیه، بی تا.
  • راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ قرآن، مترجم:غلامرضا خسروی؛ تهران، مرتضوی،1362ش.
  • راوندی، قطب الدین، فـقــه القـرآن، قم، مکتبه مرعشی نجفی،1405ق.
  • سبحانی، جعفر، البلوغ، قم، صادق‌،1418ق.
  • سعید زاده، سیدمحسن، «بلوغ دختران، طبیعی یا فقهی»، زنان، 4/1374.
  • سیوری، ابوعبدالله، کنز العرفان فی فقه القرآن، تهران، المکتبه المصریه،1385ش.
  • شهیدثانی، الروضة البهیّة فی شرح اللمعه الدمشقیه، بیروت، داراحیاءالتراث العربی،1412ق.
  • شهیدثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، بیروت، معارف اسلامی،1414ق.
  • صادقی، محمد، الفرقان ف‍ی‌ ت‍ف‍س‍ی‍ر ال‍ق‍رآن‌ ب‍ال‍ق‍رآن‌ و ال‍س‍ن‍ه‌، ل‍ب‍ن‍ان‌، دارال‍ت‍راث‌ الاس‍لام‍ی‌،۱۳۹۴ق‌.
  • صانعی، یوسف، بلوغ دختران(فقه وزندگی7)، میثم تمار،1385.
  • صدوق، الخصال، قم، جماعه المدرسین،1403ق.
  • صدوق، المقنع، ق‍م‌، هادی‌،۱۳۸۴ش.
  • صدوق، من لا یحضره الفقیه، مترجم: محمّدجوادغفاری، تهران، ‌صدوق،1369ش.
  • صفاتی، زهره، «سن بلوغ»، روزنامه رسالت،1375ش.
  • طباطبائی، سیّدعلی، ریاض المسائل، بی جا، محمدخوانساری،۱۲۹۸ق.
  • طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، مترجم:محمدباقرموسوی، تهران، محمدی،1374ش.
  • طباطبائی یزدی، محمدکاظم، مستمسک العروة الوثقی، قم، میثم تمار،۱۴۲۷ق.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ‌مترجم:احمد بهشتی، تهران، فراهانی،1351ش.
  • طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، قم، مکتبه المرتضویه،1362ش.
  • طوسی، المبسوط فی فقه الامامیه، تهران، محمّدیه، بی تا.
  • طوسی،محمدبن حسن، الخلاف، قم، نشراسلامی،1407ق.
  • طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی تا.
  • طوسی، تهذیب الاحکام، بی جا، به اهتمام سیدمحمدعلی تاجر،۱۳۱۷ق.
  • غربال، محمد شفیق، موسوعه العربیه المیسره، قاهره، دارالشعب،1912م.
  • غروی تبریزی،التنقیح، قم، احیاءآثار‌امام‌خوئی، بی تا.
  • غضنفری، علی، الاضواء الفقهیّه رسالة فی البلوغ، قم، طاووس بهشت،1380ش.
  • فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، قم، دارالهجره،1410ق.
  • فیض کاشانی، محمّدمحسن، مفاتیح الشرایع، قم، الذخائرالإسلامیه،1401ق.
  • قرنجیه، نجیب؛ موسوعه العربیه، بیروت، دارریحانی،1955م.
  • قمی، ابوالقاسم، غنائم الایام فی مسائل الحلال و الحرام، ق‍م‌‌، اع‍لام‌ اس‍لام‍ی‌،1378ش.
  • کاتوزیان،‌ ناصر،اعمال حقوقی قرارداد و ایقاع، ت‍ه‍ران‌،‌ س‍ه‍امی‌‌ان‍ت‍ش‍ار،۱۳۸۴ش.
  • لنکرانی،فاضل، سیری کامل در اصول فقه (دروس کامل خارج اصول قم، روزنامه فیضیّه،1379ش.
  • مراغی، احمد مصطفی، تفسیر المراغی، بیروت، دارالفکر،1365ق.
  • مرعشی، سیدمحمدحسن، «تحقیقی درباره سن بلوغ»، قضایی وحقوقی دادگستری، 4، 1371.
  • مرعشی، ندیم و اسامه، صحاح فی اللغه و العلوم، بیروت، دارالحضره العربیه،1974م.
  • معرفت، محمدهادی، «حد الیأس و حد البلوغ»، فکر اسلامی، 1، 3و4، 1373ش.
  • معرفت، محمدهادی، بلوغ، کتاب نقد، سال سوم، ش12، 1378.
  • مغنیّه، محمّد جواد، الفقه علی المذاهب الخمسة، تهران، صادق،1374ش.
  • مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفایده و البرهان، قم، جامعه مدرسین، 1403ق.
  • مقری فیومی، اح‍م‍دب‍ن‌م‍ح‍م‍د، المصباح المنیرف‍ی‌ غ‍ری‍ب‌ ال‍ش‍رح‌ ال‍ک‍ب‍ی‍ر (ف‍ت‍ح‌ ال‍عزی‍ز)، ب‍ی‍روت‌، دارال‍ق‍ل‍م‌، بی تا.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه،1354ش.
  • موسوی بجنوردی، مجموعه مقالات فقهی و حقوقی،فلسفی،اجتماعی، ت‍ه‍ران‌، ع‍روج‌‏‏‏،۱۳۸۰ش.
  • موسوی بجنوردی، سیّدمحمّد، «سن بلوغ دختران»، فرزانه، 2/6، 1374ش.
  • مولند، اینار، جهان مسیحیت، مترجم:محمدباقرانصاری، تهران، امیرکبیر،1378ش.
  • مهریزی، مهدی، بلوغ دختران، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد،1380ش.
  • نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، بیروت، دارالحیاء التراث العربی،1981م.
  • وایت، ویلیام آلنسون، روان شناسی بلوغ، مترجم:فضل الله شاهلویی، تهران، حسام،1370ش.

 

 

 

[1]  قائلین به نظریه تکوینی محض اغلب کسانی هستند که اماره سن را به علت اینکه از جنس تکوینی نیست کنار گزارده اند و صرفاً به امارات تکوینی در بلوغ تکوینی استناد می‌نمایند. قائلین به تکوینی تعبدی بودن بلوغ دسته مقابل گروه اول هستند که اصل معیار سن را قبول دارند، اما در عدد با هم اختلاف دارند.

[2] نساء/ 6.

[3] نور/ 58.

[4] المومن/67.

[5] نساء/ 6.

[6] نور / 59.

[7] المومن /67.

[8]امام صادق‌علیه‌السلام دربارة مردی که کنیز حیض ندیده ایی را خریداری کرده‌، فرمودند: اگر کنیزی غیربالغ است که خوف حامله شدن او نمی‌رود، نیازی نیست عده‌نگه دارد و اگر بخواهد می تواند او را وطی نماید. و اگر کنیز بالغ است و حیض ندیده است، باید عده نگه‌دارد(حرعاملی, 1403ق:14/498 ح1).

[9] اولا اجماع مدرکی است. اجماع در جایی حجت است که عقل را بدان راهی نیست ولی دلیل نقلی محکمی میتوان یافت.ثانیا قطع نظر از حجیت، تحقق اجماع مورد خدشه است زیرا بزرگان زیادی در کتاب های خود اقوال دیگری که مقابل قول مشهور قرار گرفته اند را بیان نموده اند (شهید ثانی، 1412، 45؛ طوسی، 1407، 281-283؛ حلی، بیتا، 251).